جامع الشتات (فارسي) - الميرزا القمي - ج ٢ - الصفحة ١٧١
پس مىگوئيم كه زمين هم متفاوت است بعضى مزارع عظيمه هست كه در عرف نه ذكر مساحت آن مىشود و نه " بذر افكن "، و نه وصف به مقدار، و نه مساحت [به] بذر.
بلكه به مشاهده يا وصف فى الجمله اكتفا مىشود، و هيچ ناخوشى ندارد. و اما بعضى قطعات مفروزه كه در بعضى بلاد اهتمام تمام دارند به عمارت آن، و شمار 1 ريختن در آن.
و بر سر يك من مبذر كمال دقت مىكنند. در آنجا جهالت مقدار و مبذر جزما مضر است. و مشاهده و تحديد حدود، و تعيين آن بدون مساحت (يا ذكر مقدار آن، كه بگويند چند جريب يا چند قفيز است) رافع جهالت نيست.
پس هر گاه در صورت سئوال، از اين باب زمين بوده و بايع مساحت و مقدار را نمىدانسته (هر چند حدود اربعه داده‌اند) بيع صحيح نيست. و هر گاه خود نمىدانسته و لكن مشترى يا ثالثى وصف آن زمين را به مقدار كرده‌اند، و به اين وصف فروخته و بعد رؤيت و تامل خلاف آن ظاهر شود، هر چند بيع صحيح است و لكن در اينجا خيار ثابت مىشود از براى بايع.
خواهى نام آن را خيار رؤيت بگذار و خواهى خيار غرر و تدليس.
114 - سئوال: زيد در كاشان " روناس " مىخرد از عمرو، به شرط آنكه روناس گلپايگان باشد (چون بهتر است از روناسهاى جاهاى ديگر) و مىبرد به اصفهان كه بفروشد. كاشف به عمل مىآيد كه روناس جاى ديگر بوده. و مبلغى كرايهء چاروادار و عشر و اخراجات راه كشيده. و مشترى از اهل خبره نبوده، و بايع تقلب و تدليس كرده.
روناس را به اصفهان گذاشته و آمده است به كاشان، مطالبهء تنخواه خود را مىكند.
بايع مىگويد روناس مرا بياور و رد كن، تا من تنخواه تو را بدهم، آيا بايع را مىرسد كه الزام كند او را به آوردن روناس؟ (با وجود اينكه اخراجات بسيار دارد) يا نه؟ و بر فرضى كه تواند. آيا اخراجات را بايع بدهد يا مشترى؟ -؟ و غرامت‌هاى بردن، را بايد بايع بكشد يا نه؟ -؟.

1: شمار ريختن: معناى اين اصطلاح، روشن نگشت. شايد يك اصطلاح كنائى از " بذر ريزى " باشد
(١٧١)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 166 167 168 169 170 171 172 173 174 175 176 ... » »»
الفهرست