قطيف از پى حجاج مىآيد، چهار پنج ماه مىشود. در اين عرض مدت شبههاى نيست كه آن ملعون در كربلا نمىماند و يقينا در زمستان متوجه خانه خود مىشود و امر واضح مىشود، در صورتى كه احتمال راجح بدهيم كه باز بطريق سال سابق در قطيف در اول ذيقعده امير حاج بفرستد و حاج را ببرد. آيا واجب نيست كه برويم تا به آنجا و تثبت بكنيم و تأمل كنيم در اينكه امير حاج مىآيد و مردم را مىبرد يا نه؟ و در صورت سلامت، روانه شويم. يا آنكه محض احتمال اينكه رأيش منحرف شده در امان حاج مرحله امنيتى كه در سابق بود زايل شده و مستصحب نيست و تفحص نبايد كرد و به شيراز و كنگون (1) و " لحسا " نبايد رفت و در خانه خود به همين قدر از خبر بايد قرار گرفت و اگر ظاهر شود كه امنيت سابق بر قرار بوده و اين شخص تفحص نكرده، به موضع تفحص كه اقرب به محل خود ورود امير حاج است مىرفت امرى بر او معلوم مىشد و سال بگذرد آيا استقرار حج خواهد شد يا نه؟
به هر حال، وجه تحير مخلص از اين است كه امنيت مستصحب است و خلاف آن معلوم نيست و اين كه قضيه كربلا قاطع آن باشد محل شك مخلص است و به سبب گذشتن زمان بسيار و نزديك شدن به محل امير حاج مىتواند واضح شود و عمل كردن به مقتضاى استصحاب و رفتن به بنادر و بعد از ظهور سد طريق مراجعت كردن و در صورت ظهور بقاى امنيت به مكه رفتن وخيمت و ناخوشى به نظر قاصر نمىرسد، آيا والحالة هذه سفر طاعت است يا معصيت؟ واجب است يا حرام؟
و خوب واضح و ظاهر است كه اگر تكليف اين بنده حقير در خانه ماندن باشد بسيار خوشوقت خواهم بود و اگر خوف تقصير تكليف را نمىدانستم اخوى را به شرف عتبه بوسى نمىفرستادم. و چون خبر عالى حضرت آقا محمد حسن خبر واحد عادل بود احتمال دادم كه شايد تغيير سئوالى باشد كه تكليف مخلص مغاير او شود. لهذا مصدع بندگان عالى مىگردد كه لطف و مرحمت فرموده، آنچه تكليف مخلص را دانند مقرر فرمايند.