جامع الشتات (فارسي) - الميرزا القمي - ج ١ - الصفحة ٣٢٢
بعد از فقد حاكم با ثقات مؤمنين است. و هرگاه اين هم ممكن نباشد ظاهر اين است كه ساير رفقا هم توانند كرد نظر به اطلاق حديث و در اينكه در حديث شرط شده است كه صرورت يعنى " نو حاجى " تنبيهى است بر اينكه وجه لزوم اين معنى اين است كه حج فورى است و تأخير نمىتوان كرد و ممكن است كه حديث شامل نو حاجى كه سال اول استطاعت او باشد هم باشد، و لكن حكم به وجوب در اين صورت مشكل است، بلى احوط از براى ورثه اين است كه ترك نكنند هرگاه همراه باشند. و مؤيد اين مطلب، حديث صحيح ديگر كه باز، يزيد بن معاويه روايت كرده (1) از حضرت صادق (ع): " قال سالته عن رجل استودعنى مالا فهلك وليس لولده شيئ ولم يحج حجة الاسلام. قال: حج عنه و ما فضل فاعطهم ". و اصحاب ما عمل به آن كرده‌اند، و حاصل مضمون آن، اين است كه هرگاه مال امانتى از كسى نزد كسى باشد و آن شخص بميرد و حجة الاسلام در ذمه او باشد، جايز است كه آن امانت را به مصرف حجة الاسلام او برساند، و لكن اصحاب مقيد كرده‌اند، اين را به صورتى كه اين شخص امانت دار، علم داشته باشد كه اگر به وراث بدهد ايشان حج براى او نخواهند. و ظاهر اين است كه ظن غالب در اينجا قائم مقام علم مىشود. چنان كه در مسالك تصريح به آن كرده و وجه تقييد اين است كه ادله عدم جواز تصرف در مال غير در كمال قوت است و تخصيص آنها به اين حديث، در غير صورت علم مذكور، يا ظن غالب در نهايت اشكال است.
بلى اشكال به هم مىرسد در جايى كه از حال وراث مطلع نيست كه آيا استيجار مىكنند يا نه؟ و دور نيست كه در اينجا تخصيص بدهيم هر گاه تفحص و تجسس حال آنها مستلزم فوات فوريت حج شود و اطلاق حديث سابق هم مؤيد اين است. و اصحاب ملحق كرده‌اند به امانت، ساير حقوق ماليه را مثل دين و غصب و ساير امانات شرعيه كه از جمله آنهاست ماندن مال بعد از فوت او در نزد رفيق، بلكه اظهر اين است كه ساير واجبات، خواه حج باشد يا خمس يا زكات يا رد مظالم آنها هم ملحق به حجة الاسلام مىشوند و در همه

1: همان مرجع، ابواب النيابه باب 13 ح 1، توضيح: باز نام راوى اشتباه شده است و " بريد عجلى " درست است.
(٣٢٢)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 317 318 319 320 321 322 323 324 325 326 327 ... » »»
الفهرست