براى زن هم لازم است (1)؟ در اين نيز خلاف است ظاهر اطلاق اكثر اصحاب، چنان كه بعض اصحاب گفتهاند عموم است، هر چند از ذكرى ظاهر مىشود كه ظاهر اصحاب، اختصاص به مرد است. چنان كه از مسئله حبوه (2) ظاهر مىشود و تصريح شيخ در نهايه و مبسوط وابن براج و محقق در شرايع و علامه در مختلف و شهيد در دروس ولمعه لزوم قضاست از آن. و در ذكرى هم ميل به آن كرده وعلامه اين را در مختلف اسناد به جماعت داده و در قواعد اشكال كرده و از تحرير، توقف ظاهر مىشود.
و اما قول به عدم وجوب قضا. پس آن قول ابن ادريس است و اظهر قول اول است به جهت آنكه غالب اشتراك مرد و زن است در احكام، و خصوص اخبار متقدمه، مثل صحيحه ابى حمزه و موثقه محمد بن مسلم. و ظاهر اين است كه در اخبارى كه لفظ " رجل " مذكور است از باب مثال است نه از باب تخصيص. چنان كه در ذكرى اشاره به آن كرده.
اگر بگويى كه اين اخبار دلالت بر وجوب ندارد، بلكه ظاهر آنها بيان مشروعيت است.
گوييم كه قراين مقام و معهود بودن قضا در آنچه واجب است به انضمام فهم اصحاب و استدلال ايشان مرجح اراده وجوب است، و اگر بگويى كه اين منافى است با آنچه پيش اختيار كردى در مسئله سفر كه هر گاه متمكن از قضا نشده باشد و بميرد قضاى روزه واجب نيست. و همين اخبار را حمل بر استحباب كردى، گوييم حمل آنها بر استحباب در صورت عدم تمكن، منافات با دلالت آنها بر وجوب قضا در صورت تمكن از باب تنبيه ندارد.
والحاصل: از آن اخبار مستفاد مىشود (به انضمام قراين سابقه) وجوب قضاى ولى