نيست. و اما قضا، پس در او تكرارى نيست بالاتفاق. و مشهور در مقدار اطعام يك مد است و مد، تخمينا يك چهار يك تبريزى به سنگ هشت عباسى (1) چيزى كم مىشود و بهتر آن است كه بيشتر بدهد كه مساوى اخراجات پختن آن هم باشد و بهتر آن است كه نان خورشى هم داشته باشد و بهتر آن است كه نان گندم يا گوشت باشد و اقوى آن است كه در كفاره رمضان مخير است ميان اين سه امر و اختيار اطعام موقوف به عجز از آن دو امر نيست و تا مقدور شود بايد به شصت مسكين بدهد و با تعذر به كمتر مىتوان داد، مثل آنكه ده نفر را شش مرتبه اطعام كند يا يك نفر را شصت مرتبه. و واجب النفقه شخص غنى، هم نباشد.
409 - سؤال: زنى در سن شصت سال است و دايم در ضعف است و روزه به او آزار مىرساند و اغلب اوقات، كاهگل (2) در دماغ بايد نگاه داشت، حكم روزه او از چه چيز است؟
جواب: هرگاه ضعف از پيرى نيست و از علت و مرض است و عاجز باشد از روزه يا مستلزم عسر و مشقت عظيم، باشد افطار كند و بر او قضا واجب است، هر گاه تواند و كفاره لازم نيست وهرگاه عجز و مشقت از راه پيرى باشد پس جايز است افطار و در عوض هر روز تصدق مىكند به مدى از طعام كه مساوى يك چهار يك تبريزى است، و اما هرگاه ممكن نباشد از براى او روزه داشتن هر چند با مشقت و عسر باشد، پس مشهور اين است كه كفاره واجب نيست و كفاره در صورت امكان است با مشقت و احوط در اينجا نيز دادن كفاره است. و اما قضاى روزه، پس هرگاه باز علت پيرى همراه است سقوط قضا معلوم است و اگر از باب اتفاق و خرق عادت قادر شود بر قضا، يا آنكه در تابستان نمىتوانست، در زمستان مىتواند مثلا. پس دور نيست كه قضا واجب باشد و لكن در اين صورت حكم به وجوب كفاره مشكل است و احوط اين است كه بدهد،