مكتبدار نمىتواند آن بهرهاى را كه يك نويسنده بىمكتب از رمان و داستان بر مىدارد، داشته باشد. و منظورش را در لفافه شيرين رمان مخفى كرده و بدون اطلاع خواننده به خوردش بدهد.
مكتب به هر معنى و با هر اصول و فروعى، از " القاء " بيزار است و القاء را با " اغواء " مساوى مىداند. اساسا مكتب كارى غير از مبارزه با " القائات " ندارد. اما يك گوينده يا نويسنده ليبرال هرگز از نكات ضعف مخاطب و نكات آسيب پذيرى او و جاذبههاى غريزى او (كه جاذبههاى صرفا ناخودآگاه هستند) بى نياز نيست. و اساسا بدون استفاده از آنها نمىتواند كار كند. البته اين رشته سر دراز دارد... و اين مختصر جاى آن نيست.
ميرزا و سياست دوره اول جنگ قفقازيه ميان روسيه تزارى و ايران كه به مدت ده سال (1218 - 1228 ه ق) ادامه داشت و به عهدنامه گلستان انجاميد، ميرزاى قمى در مسئوليت و مرجعيت تقليد و در اوج شهرت خود بود و به اصطلاح دانه درشت مجتهدين صاحب نام داخل كشور بود، مراجع بزرگ ديگر در نجف و كربلا اقامت داشتند.
در سال 1223 ه ق يعنى پس از گذشت پنج سال از آغاز جنگ حكومت تهران نسبت به حمايت روحانيت احساس نياز كرد. قبل از آن در منزوى كردن روحانيت و جدا كردن آنان از مردم سخت مىكوشيدند. سعى مىكردند آنان را به افراد فراموش شده و غايب از اجتماع، و " مسلوب التاثير " تبديل نمايند. از سقوط سلسله صفوى و سلطه نادر تا سال مذكور تنها قشرى از مردم كه كاملا مورد بى اعتنايى بود روحانيت بود. علاوه بر دربار، در سرتاسر كشور خانها چنين رفتار ناهنجارى را با آنان داشتند اين برنامه علاوه بر ماهيت و روند قديمى خود كپيى از فرهنگ اروپائيان نيز بود كه دانشمندان دين فقط " دعاگوى " حضرات خوانين هستند و نبايد در امور اجتماعى و مملكت مداخله كنند. تز " سياست از دين جداست " نه تنها محور جريان امور بود بل به فرهنگ عمومى تبديل شده بود.
ميرزا محمد تقى خان لسان الملك در احوالات همين فتحعلى شاه اصطلاحى به كار