است دلالت بر اين مطلب هست، زيرا كه مدلول آن، اين است كه مادامى كه همه صفوف متفرق نشده ساقط مىشود، و چنانچه نفى جنس صف، به نفى جميع افراد است انتفاء هر يك از صفوف هم به انتفاء همهه اجزاء آن است، زيرا گاه است كه اطلاق صف، بر يك نفر هم مىشود، چنان كه در جاى تنگى كه عرض آن به قدر يك نفر باشد و طول آن به قدر صد نفر، و سر آن در محازى قبله باشد بر هر مردى صادق است كه صف است و چون در معنى صف، مساوات معتبر است، چنان كه در تسويه قدمين در حال قيام مذكور است، گاه هست كه تسويه با مجرد امام كافى است در صدق صف، اگر مأموم ديگر نباشد، و مفهوم روايت (1) ديگر ابى بصير هم، دلالت بر مدعى دارد، چون مقتضاى اين است كه هرگاه همه متفرق نشدهاند ساقط مىشود و بر اين يك نفر كه باقى مانده صادق است كه هنوز اختيار مفارقت نكرده است.
و آخوند ملا محمد باقر مجلسى (ره) اين حكم از نسبت به فتواى اصحاب داده است، چنان كه از حاشيه تهذيب منقول است و به هر حال، فرقى نيست ما بين اينكه آن شخص كه باقى مانده مشغول تعقيب باشد يا نه؟ و روايت ابى على، دلالتى بر اعتبار آن ندارد، چنان كه پوشيده نيست.
188 - سؤال: هر گاه در بين نماز از براى امام، امرى روى داد كه نداند مبطل نماز است يا نه، و قرار دهد كه نماز را تمام كند و اعاده هم بكند، آيا در اين صورت بر او واجب است كه به مأمومين بگويد كه من نماز را اعاده مىكنم، شما هم اعاده كنيد، يا نه؟
جواب: هرگاه جهل او به ابطال، از راه جهل به حصول آنچه آن را مبطل مىداند است يا به سبب اينكه آيا اين فرد از افراد آنچه كه مبطل است هست يا نه، نماز او صحيح است و اعاده هم ظاهرا در كار نيست و نه اعلام مأمومين.
وهرگاه از راه جهل به اين باشد كه اين هم يكى از مبطلات است يا نه و تقصير هم در اخذ مسائل نكرده، باز بنا را به صحت مىگذارد و مثل سابق است.