3 - نمك نشناسى، بربريت وهواپرستى از خوردن گوشت پيدا مىشود.
4 - ساختمان بدن انسان براى گوشتخوارى درست نشده (شما از اژدهاى وحشى يوز، پلنگ وشير سخن مىرانيد وخودتان در ستمگرى دست اين جانوران را از پشت بسته ايد، چون كه كشتار براى آنان خوراك بشمار مىآيد، اما براى شما يك لقمهء لذيذ است وبايد آنقدر ظرافت بكار ببريد تا تنفر آن را بپوشانيد.) پلوتارك از فلاسفه يونان ميگويد:
(تو از من ميپرسى چرا فيثاغورث از خوردن گوشت جانوران پرهيز ميكرده؟ اما من بر عكس از تو سؤال مىكنم، كدام انسان، اول جرئت كرد كه گوشت مردار را به دهان خود نزديك بكند.. كه سر سفرهء خود اجساد كشته شده ولاشه استعمال بنمايد ودر شكم خودش اعضائى را غوطه ور سازد كه لحظهء پيش آواز برميآورند وغرش مىنمودند وراه مىرفتند ومينگريستند، چگونه چشم هاى او طاقت ديدار كشتار را آورد؟ چگونه توانست خون گرفتن وپوست كندن وتكه تكه كردن يك جانور بيچارهء بدون دفاع را ببيند، چگونه توانست طاقت منظرهء گوشتهاى لرزان را بياورد؟ (جانورانى كه شما مىخوريد) آنهائى نيستند كه ديگران مىخورند شما بخون حيوانات بى گناه آرام تشنه هستيد كه به هيچ كسى آزار نمىرسانند وبشما انس مىگيرند كه براى شما كار مىكنند وشما بجاى مزد خدمتشان آنها را مىبلعيد.
پروفسور كاسندى در كاغذ خود به فن هلمنت نوشته:
(من مدلل كرده‌ام كه مطابق ساختمان دندانهايمان بنظر نمى آيد كه براى استعمال گوشت درست شده باشد، چون همه جانورانى را كه طبيعت براى گوشت خوارى بوجود آورده، دندانهاى بلند مخروطى برندهء نامساوى واز يكديگر جدا شده دارند ما بين آنان شير، ببر، گرگ، سگ و غيره يافت مىشود.
اما آنهائى كه براى زندگانى كردن، تنها از سبزيها وميوه ها درست شده اند دندانشان كوتاه، كند ونزديك بهم است همجنين به قسمت هاى مساوى از يكديگر قرار گرفته).