شيخ رئيس واحد بالعدد را بر واجب تعالى اطلاق كرده است، در فصل سوم از مقاله هشتم الهيات شفاء گفته است: " فقد بان من هذا ومما سلف لنا شرحه أن واجب الوجود واحد بالعدد.. " (ج 2 چاپ سنگى ص 223)، بلكه حضرت امام سيد الساجدين صلوات الله وسلامه عليه در صحيفه سجاديه فرموده است: " لك يا الهى وحدانية العدد " وحدانية منصوب است و مفعول مطلق بدين صورت: " لك يا الهى وحدانية وحدانية العدد " معنى واحد بالعدد واحد به كم منفصل است كه گويى يك و دو و سه وهكذا، مثلا زمين يكى و آفتاب يكى و فلك يكى وملك يكى و خدا هم يكى، واحد بالعدد بدين معنى محدود و معدود است وليس بذاك وبذلك در حق او صادق است كه با صمد بودن باريتعالى يعنى با وجود صمدى سازگار نيست زيرا هر چه كه معدود است محدود است و بالعكس. و به بيان امير المؤمنين على عليه الصلاة والسلام: " و من حده فقد عده "، و خود شيخ هم در اشارات و كتب ديگرش تصريح كرده است كه خداوند سبحان واحد بالعدد نيست فكيف التوفيق؟.
در جواب آن گوئيم: واحد بالعدد در فصل ياد شده شفاء به معنى واحد بالتعين وبالتشخص و بالشخص است چنان كه در فصل 18 نمط چهارم اشارات گفته است: " واجب الوجود بالمتعين.. " يعنى المتشخص. در بيان فرموده امام سجاد عليه السلام علاوه بر وجه مذكور وجوهى ديگر در رساله " لقاء الله " به تفصيل آورده ايم بدانجا رجوع شود.
10) كلمه فصول حقيقي اشياء، انحاء وجودات خاصه آنهايند، و فصول منطقى علامات و امارات و حكايات از آنهايند، لذا فصول حقيقي اشياء نه از مقوله جوهرند و نه از مقوله عرض بلكه فوق مقوله اند چه اگر فصول آنها عرض باشد لازم آيد تقوم جوهر به عرض، علاوه اينكه لازم آيد وجود يك حقيقت هم جوهر باشد و هم عرض، و اگر جوهر باشد جوهر خود جنس است و در تحصل