وغيرها نام مىبرند. در اين كلمه نظر ما به تسميه آن به هيولى است. جسم طبيعى در حكمت مشاء مؤلف از هيولاى مادى و صورت مادى است. اما صادر نخستين هيولائى است كه جميع كلمات وجودية از عقل اول تا هيولاى اولاى مادى طبيعى بر آن منقش اند و قائم بدانند. نفس و بدن و ملكات نفس وصور برزخى نفس در حكمت مشاء و حكمت متعاليه بعنوان هيولى و صورت اند كه اينك بيان مىكنيم: هيولا و صورت عالم طبيعت كه دو اصل جسم طبيعى اند و جسم مؤلف از آن دو است بدين نحو است كه هيولى متحقق به صورت جسميه است هر چند صورت جسميه بدون نوعيه در خارج بوقوع نمىرسد، و صورت جسمانى شريكة العلة است و علت اصل مفارق راست كه هيولى را در كنف صورت تحقق مىدهد و نگاه مىدارد به تفضيل و بيانى كه در نمط اول اشارات شيخ و شرح خواجه بر آن آمده است، اما صادر نخستين جوهر مطلق و هيولاى كلى است كه محصل همه صور كلمات نوري وجودى ما سوى الله باذن الله است كه تحصل وتحقق صور وجوديه مطلقا اعم از مقارق و مقارن به اين هيولاى اعني وجود منبسط است به عكس هيولى و صورت ياد شده در حكمت مشاء كه هيولى به متحصل است. اما نفس و بدن: در اين نشأه نفس محصل بدن است و بدن بدان متحصل است يعنى نفس صورت بدن است، و در نشأه وراى طبيعت نفس هيولاى صور ابدان برزخى خود است و اين ابدان صور ملكات نفس اند، و همه از منشئات نفس اند و بدو متحصل اند و بدو قائم اند، پس نسبت با بدن در نشأه طبيعت نسبت صورت با هيولاى به اصطلاح حكيمان مشاء است، و نسبت آن با ابدان برزخى كه صور مثالى قائم بدويند نسبت هيولى وصور باصطلاح عارفان بالله است.
شيخ رئيس در تفسير سوره فلق، قضا را بر صادر نخستين اطلاق كرده است، وقدر را بر كلمات وجوديه منتقش بر او، ونعم ما فعل، و عبارت شريفش چنين است: " اول الموجودات الصادر عنه هو قضاؤه وليس فيه شر اصلا إلا ما صار مخفيا تحت سطوح النور الاول، وهو الكدرة اللازمة لما هيته المنشأة