تا آنگاه كه صبح روشن از پرده شب برآمد، و حق نقاب از چهره بركشيد، زمامدار دين به سخن در آمد، و فرياد شيطانها خاموش گرديد، خار نفاق از سر راه برداشته شد، و گره هاي كفر و تفرقه از هم گشوده گرديد، و دهانهاى شما به كلمه اخلاص باز شد، در ميان گروهى كه سپيدرو و شكم به پشت چسبيده بودند.
وشما بر كناره پرتگاهى از آتش قرار داشته، و مانند جرعه اى آب بوده و در معرض طمع طماعان قرار داشتيد، همچون آتش زنه اى بوديد كه بلا فاصله خاموش مىگرديديد، لگد كوب روندگان بوديد، از آبى مىنوشيديد كه شتران آن را آلوده كرده بودند، و از پوست درختان بعنوان غذا استفاده مى كرديد، خوار و مطرود بوديد، مى ترسيدند كه مردمانى كه در اطراف شما بودند شما را بربايند، تا خداى تعالى بعد از چنين حالاتى شما را بدست آن حضرت نجات داد، بعد از آنكه از دست قدرتمندان و گرگهاى عرب و سركشان اهل كتاب ناراحتيها كشيديد.
هرگاه آتش جنگ برافروختند خداوند خاموشش نموده، يا هر هنگام كه شيطان سر برآورد يا اژدهائى از مشركين دهان باز كرد، پيامبر برادرش را در كام آن افكند، و او تا زمانى كه سر آنان را به زمين نمى كوفت و آتش آنها را به آب شمشيرش خاموش نمى كرد، باز نمى گشت، فرسوده از تلاش در راه خدا، كوشيده در امر او، نزديك به پيامبر خدا، سرورى از اولياء الهى، دامن به كمر بسته، نصيحت گر، تلاشگر، و كوشش كننده بود، و در راه خدا از ملامت ملامت كننده نمى هراسيد.
و اين در هنگامه اى بود كه شما در آسايش زندگى مى كرديد، در مهد امن متنعم بوديد، و در انتظار بسر مى برديد تا نارا حتى ها ما را در برگيرد، و گوش به زنگ اخبار بوديد، و هنگام كارزار عقب گرد مى كرديد، و به هنگام نبرد فرار مى نموديد.