كرشخص تراسايه نيفتد چه عجب * تو نوري وآفتاب خود ساية تست وله أيضا:
كويند كمه نيست قادر از عين كمال * بر خلقت شبه خويش حق متعال نزديك شداينكه رنك امكان كيرد * در ذات علي صورت أين أمر محال وله أيضا:
أي علم ملت ونفس رسول * خلقه كش علم تو كوش عقول أي بتو مختوم كتاب وجود * وي بتو مرجوع حساب وجود داغ كش ناقة ء تومشك ناب * جزيه ده سايه تو آفتاب خازن سبحاني تنزيل وحي * عالم رباني تأويل وحي آدم از اقبال تو موجود شد چون تو خلف داشت كمه مسجود شد تاكه شده كنيت نو بو تراب * أنه فلك از جوي زمين خورده آب رآه حق وهادي هر كمرهي * ماظلماتيم وتو نور الهي آنكه كذشت از تو وغيري كزيد * نور بداد ابله وظلمت خريد در كعبة قل تعالوا ازمام كمه زاد * ازبازوي باب حطه خيبر كمه كشتاد برناقه لا يؤدي الاكه نشست * بردوش شرف بأي كراسي كمه نهاد در مرحله على أنه چون است ونه چند * درخانه حق زاده بجانش سوكند بي فرزندي كمه خانه زادي دارد * شك نيست كمه باشدش بجاي فرزند وله أيضا:
تجهيل من أي عزيز آسان نبود * بي از شبهات محكم تر از ايمان من ايمان نبود * بعد از حضرات مجموع علوم ابن سينا دائم * بأفقه وحديث وينها همه ظاهر است وبنهان نبود * جز بر جهلات