مصادقة الإخوان (فارسي) - الشيخ الصدوق - الصفحة ١٩
3) أبو عبد الله حسين بن ابى الحسن على.
وى پس از پدرش أبو الحسن على و برادر كهترش أبو جعفر محمد معروف ترين رجال اين خانواده است و چنان كه پيش از اين اشاره رفت همه كسانى كه از اين پس در تاريخ ذكر شان مانده از اعقاب او بوده اند و چون همه آنها در قم مىزيسته اند چنان مىنمايد كه وى نيز ساكن قم بوده و از آن شهر بيرون نرفته است و گويند وى نيز مانند برادرش أبو جعفر محمد صدوق به دعاى امام عصر به جهان آمده است و حافظه بسيار سرشارى داشته چنان كه او و برادرش صدوق را در حفظ مثل مىزده اند و چون حديث بسيار روايت كرده اند برخى از علماى شيعه در توثيق اين دو برابر شك كرده اند ولى چنان كه درباره برادرش صدوق خواهد آمد بيشتر دانشمندان هر دو برادر را موثق مىدانند و وى بيشتر از پدر و برادرش روايت كرده و با صاحب بن عباد و زير معروف روابط داشته و كتابى براى او نوشته است (1) و سيد مرتضى از او و تلعكبرى روايت كرده است. أبو عبد الله حسين بن على را نيز كتابهايى چند بوده است از آن جمله: كتاب التوحيد و نفى التشبيه، كتاب الرد على الواقفية، كتاب عمله للصاحب ابى القاسم بن عباد. وى پسرى داشته است بنام ثقة الدين حسن كه پنج پسر داشته و بازماندگان اين خاندان همه از اعقاب او بوده اند. مؤلف تاريخ قم دوجا (2) از او روايت كرده منتهى در يك جا نام او به خطا " حسن " چاپ شده است.
4) أبو جعفر محمد بن ابى الحسن على ملقب به صدوق. وى بزرگترين و معروف ترين مرد اين خاندان است و يكى از پيشوايان بزرگ شيعه بشمار مىرود و از مشاهير دانشمندان زمان خود و مردى بسيار محتشم بود و نخست پيشوايى شيعه قم را داشت و پس از آن شيعه خراسان نيز به وى توجه داشته اند. چنانكه پيش از اين گذشت وى مىبايست پيش از 311 ولادت يافته باشد و با دو برادر ديگر خود از يك مادر بوده و گويند او هم به دعاى امام زمان به جهان آمده و خود به اين فخر مىكرده است. وى از جوانى در فن خويش شهرت كرده چنانكه در زندگى پدرش نيز مردى بوده و پدر كتاب الشرايع خود را كه تأليف كرده براى او فرستاده و رساله ديگرى بنام او نوشته است. در جوانى چنان در كار خويش اعتبار يافته بود كه مردم از او روايت مىكردند و پس از آنكه چندى در قم زيسته به خواهش ركن الدولة آل بويه برى رفته و در اين شهر ساكن شده و هم در آنجا درگذشته است و در اين ميان سفرهاى چند كرده چنانكه خود آورده است (3) كه تا شعبان 352 در نيشابور بوده و پس از آن از نيشابور به عراق و بغداد رفته و در 354 در كوفه بوده و در 355 نيز در بغداد بوده است و از اين قرار اين سفر وى نزديك سه سال كشيده و سپس سفر ديگرى كرده كه تا 368 در مشهد رضا بوده است (4) و در بازگشت از اين سفرها باز در رى ساكن شده است و سرانجام در همين شهر در

(1) لسان الميزان ابن حجر چاپ حيدر آباد كن. 133 ج 2 ص 306 (2) چاپ طهران ص 91 و 213 (3) تنقيح المقال ج 3 ص 156 (4) امالي چاپ 1300 ص 99
(١٩)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 ... » »»
الفهرست
الرقم العنوان الصفحة
1 باب أصناف الأخوان 30
2 باب حدود الأخوة 30
3 باب الشفقة على الأخوان 32
4 باب اتخاذ الأخوان 32
5 باب اجتماع الأخوان في محادثتهم 32
6 باب مواساة الأخوان بعضهم لبعض 36
7 باب حقوق الأخوان بعضهم على بعض 38
8 باب الأخ مرآة أخيه 42
9 باب اطعام الأخوان 42
10 باب تلقيم الأخوان 46
11 باب منفعة الأخوان 46
12 باب استفادة الأخوان 46
13 باب المؤمن أخو المؤمن 48
14 باب إفادة الأخوان بعضهم بعضا 48
15 باب هجر الأخوان 48
16 باب استيحاش الأخوان بعضهم من بعض 48
17 باب محبة الأخوان 50
18 باب ثواب التبسم في وجوه الأخوان 52
19 باب ثواب قضاء حوائج الأخوان 52
20 باب النهى عن سؤال الأخوان الحوائج 54
21 باب زيارة الأخوان 56
22 باب العناية بالأخوان 58
23 باب مصافحة الأخوان 58
24 باب ادخال السرور على المؤمن 60
25 باب البخل على الأخوان 62
26 باب الشكوى إلى الأخوان 62
27 باب ثواب من فرح أخاه 64
28 باب لقاء الأخوان بما يسوءهم 64
29 باب بر الأخوان 64
30 باب السعي في حوائج الأخوان 66
31 باب ثواب إقالة الأخ أخاله 72
32 باب اختبار الأخوان 72
33 باب الثقة بالأخوان 72
34 باب صدق الإخاء 72
35 باب السعي في حوائج الأخوان بغير نية 74
36 باب استذلال الأخوان 74
37 باب من دهن أخاه 74
38 باب حب الأخوان 74
39 باب الوقيعة في الأخوان 76
40 باب الدعاء للأخوان 76
41 باب ملاطفة الأخوان 78
42 باب كسوة الأخوان 78
43 باب من يجب اجتناب مؤاخاته 78