مصادقة الإخوان (فارسي) - الشيخ الصدوق - الصفحة ٢٠
سال 381 در هفتاد و چند سالگى درگذشته و در رى مدفون شده و اينك قبر او در جنوب طهران در جايى كه در آن زمان بيرون شهر رى بوده معروف و زيارتگاه است و به " ابن بابويه " شهرت دارد. اين بقعه از زمانهاى قديم در اطراف طهران معروف بوده و چنانكه معروف است و نه تنها در كتابها باقى مانده (1) بلكه پيران زمان ما نيز بسيار روايت كرده اند در زمان فتحعلى شاه در حدود 1238 قمرى هنگامى كه باران سخت باريده و آب گرد مزارش را فرا گرفته بود شكافى در آن پيدا شده و به سردابى برخورده اند كه جسد او را در آنجا نهاده بودند و چون بدان سرداب رفته اند ديده اند كه بدن او دست نخورده مانده است و كفن او پوسيده و در كنار جسد ريخته بود اما پيكر او چنان مانده بود كه شناخته مىشد و سيد ابراهيم لواسانى از پيشوايان شيعه كه خود در اين واقعه شاهد بوده است براى مؤلف تنقيح المقال روايت كرده كه حتى رنگ حنا بر موى ريش و كف پاى او ديده مىشده و عنكبوتى بر عورت او تارى تنيده و آنرا پنهان ساخته بود.
بنايى كه اينك بر بقعه اوست در همان زمان ساخته شده و نوشته اند كه در اين واقعه جمعى كثير از ثقاة و معتبرين طهران بدانجا رفته و خود آن را به چشم ديده و حتى فتحعلى شاه خود در ميان ايشان بوده است. مؤلف تنقيح المقال درباره وى تحقيقى بدين گونه كرده است كه: در رى در 381 درگذشته و از آنچه آورديم معلوم شد كه پس از وفات عثمان عمرى در آغاز دوره سفارت حسين ابن روح ولادت يافته و وفات عمرى در 305 روى داده و در اين صورت وى بيش از چهل سال از طبقه هفتم و 31 سال از طبقه هشتم را درك كرده و عمرش هفتاد و چند سال بوده و در زمان پدرش و شيخش أبو جعفر محمد بن يعقوب كلينى در غيبت صغرى بيست و چند سال زيسته زيرا كه وفات آنها در 329 روى داده و آن سال وفات أبو الحسن على بن محمد سمرى است كه آخرين سفراى چهارگانه بوده است.
أبو جعفر محمد صدوق نه تنها از حيث شهرت بلكه از حيث كثرت مؤلفات و اهميت مقام و شهرت برخى از تأليفاتش يكى از مشهورترين پيشوايان شيعه بشمار مىرود و نه تنها كتاب " من لا يحضره الفقيه " او از " كتب اربعه " اساس طريقه شيعه است بلكه مؤلفين اهل سنت كه حتى در ضبط احوال رجال تعصب به خرج داده و دانشمندان شيعه را فروگذار كرده اند ذكرى از او كرده اند چنانكه خطيب در تاريخ بغداد (2) ترجمه مختصرى از او آورده و گويد: محمد بن حسين بن بابويه أبو جعفر قمى (3) به بغداد آمد و در آنجا از پدرش حديث روايت مىكرد و از شيوخ شيعه و رافضيان معروف بود محمد بن طلحه نعالى از محمد بن طلحة بن محمد از أبو جعفر محمد بن على بن حسين بن بابويه روايت كرده است و او گفته است پدرم روايت كرد از على بن ابراهيم از پدرش از حسين بن يزيد نوفلي از اسمعيل بن مسلم از جعفر بن محمد از پدرش از

(1) تنقيح المقال ج 3 ص 155 روضات الجنات في احوال العلماء والسادات تأليف محمد باقر خوانسارى چاپ طهران 1306 ص 559.
(2) ج 3 ص 89 (3) در اصل چاپى " العمى " بجاى " القمى "
(٢٠)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 ... » »»
الفهرست
الرقم العنوان الصفحة
1 باب أصناف الأخوان 30
2 باب حدود الأخوة 30
3 باب الشفقة على الأخوان 32
4 باب اتخاذ الأخوان 32
5 باب اجتماع الأخوان في محادثتهم 32
6 باب مواساة الأخوان بعضهم لبعض 36
7 باب حقوق الأخوان بعضهم على بعض 38
8 باب الأخ مرآة أخيه 42
9 باب اطعام الأخوان 42
10 باب تلقيم الأخوان 46
11 باب منفعة الأخوان 46
12 باب استفادة الأخوان 46
13 باب المؤمن أخو المؤمن 48
14 باب إفادة الأخوان بعضهم بعضا 48
15 باب هجر الأخوان 48
16 باب استيحاش الأخوان بعضهم من بعض 48
17 باب محبة الأخوان 50
18 باب ثواب التبسم في وجوه الأخوان 52
19 باب ثواب قضاء حوائج الأخوان 52
20 باب النهى عن سؤال الأخوان الحوائج 54
21 باب زيارة الأخوان 56
22 باب العناية بالأخوان 58
23 باب مصافحة الأخوان 58
24 باب ادخال السرور على المؤمن 60
25 باب البخل على الأخوان 62
26 باب الشكوى إلى الأخوان 62
27 باب ثواب من فرح أخاه 64
28 باب لقاء الأخوان بما يسوءهم 64
29 باب بر الأخوان 64
30 باب السعي في حوائج الأخوان 66
31 باب ثواب إقالة الأخ أخاله 72
32 باب اختبار الأخوان 72
33 باب الثقة بالأخوان 72
34 باب صدق الإخاء 72
35 باب السعي في حوائج الأخوان بغير نية 74
36 باب استذلال الأخوان 74
37 باب من دهن أخاه 74
38 باب حب الأخوان 74
39 باب الوقيعة في الأخوان 76
40 باب الدعاء للأخوان 76
41 باب ملاطفة الأخوان 78
42 باب كسوة الأخوان 78
43 باب من يجب اجتناب مؤاخاته 78