مصادقة الإخوان (فارسي) - الشيخ الصدوق - الصفحة ١٣
كرده باشند. مرحوم مامقانى در تنقيح المقال كه به اين تناقض برخورده گويد شهيد نسبت او را بويهى نوشته زيرا كه وى از آل بويه بوده است ممكن است اينكه او را از فرزندان بابويه دانسته اند اشتباه باشد يا اينكه مراد شهيد از بويهى نسبت به بابويه باشد زيرا كه بابويه مركب از دو كلمه باب و ويه است و حذف جزء اول در نسب جايز و متعارف است. اين تحقيق مرحوم مامقانى شگفت مىنمايد و گمان ندارم هرگز " بابويه " را تخفيف داده و " بويه " گفته باشند زيرا كه " بابويه " و " بويه " دو نام جداگانه است كه هر دو در ايران معمول بوده و بابويه حتما از باب به معنى پدر مشتق شده و بويه تا جايى كه ما خبر داريم نامى است كه تنها در ميان ديلميان رايج بوده و نياى خاندان آل بويه كه مردى ديلمى بوده است اين نام را داشته و در كتابهاى قديم " بوى " هم نوشته اند. چنان مىنمايد كه درست ترين توجيه اين باشد كه در اصل نسخه اى كه شهيد ذكر مشايخ خود را كرده نسبت وى " بابويهى " بوده و در كتابت و نسخه بردارى تحريف كرده و " بويهى " نوشته اند. در هر صورت قطب الدين رازى از بزرگان دانشمندان زمان خود بوده و چندين كتاب معتبر بسيار معروف از او مانده است از آن جمله همان حواشى بر قواعد الاحكام علامه و كتاب المحاكمات ورسالة في تحقيق الكليات و شرح مطالع و شرح شمسيه.
بابويه در نامهاى ايرانى پيش از اسلام در دوره ساسانيان نيز معمول بوده است (1) و حتى در نامهاى جغرافيايى و البته به تبعيت از نامهاى اشخاص به كار رفته و از آن جمله محلى بوده است در قم (2) و اينك در ناحيه جيرفت در كرمان دو روستا نزديك يكديگر هست كه يكى را " باغ بابويه عليا " و ديگرى را " باغ بابويه سفلى " گويند (3).
نامها مختوم به " اويه " چه در دوره پيش از اسلام و چه در دوره هاى اسلامى در تسميه اشخاص و اماكن بسيار معمول بوده و من مشغول تهيه رساله خاصى در اين زمينه هستم و در آن رساله تاكنون 483 نام شخص يا مكان را گرد آورده ام. در دوره پيش از اسلام البته اين نامها از الفاظ فارسى ساخته شده مانند " شيرويه " و " ماهويه " و در دوره اسلامى از اعلام تازى هم كلماتى ساخته اند مانند حمدويه و زيدويه و فضلويه و حتى از نامهاى درازتر سه يا چهار حرف را گرفته و از آن نامى بدين سياق ساخته اند مانند حمويه از احمد و محويه از محمد و شعبويه از شعيب و حيويه از يحيى و زكرويه از زكريا و علويه از على و حسنويه از حسن و گاهى هم كاف تصغير فارسى را بر نام تازى افزوده و از آن ساخته اند مانند حسنكويه از حسنك و حسكويه از همان كلمه و علكويه از عليك و على و عبدكويه از عبدك و نظاير آن.
برخى از اين نامها كه تازيان بسيار به آن مأنوس شده اند مانند مسكويه و بويه و بابويه و سيبويه و نفطويه و درستويه و كاكويه و خالويه و قولويه و ماجيلويه جزء آخر آن را كه الحاقى است بفتح و او و سكون ياء و هاى اشباع شده جلى تلفظ كرده اند چنان كه اينك " ابن بابويه " را

(1) 55. Iranisches Na menbuch P _ justi (2) تاريخ قم چاپ طهران ص 54 (3) اسامى دهات كشور - ص 383
(١٣)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 ... » »»
الفهرست
الرقم العنوان الصفحة
1 باب أصناف الأخوان 30
2 باب حدود الأخوة 30
3 باب الشفقة على الأخوان 32
4 باب اتخاذ الأخوان 32
5 باب اجتماع الأخوان في محادثتهم 32
6 باب مواساة الأخوان بعضهم لبعض 36
7 باب حقوق الأخوان بعضهم على بعض 38
8 باب الأخ مرآة أخيه 42
9 باب اطعام الأخوان 42
10 باب تلقيم الأخوان 46
11 باب منفعة الأخوان 46
12 باب استفادة الأخوان 46
13 باب المؤمن أخو المؤمن 48
14 باب إفادة الأخوان بعضهم بعضا 48
15 باب هجر الأخوان 48
16 باب استيحاش الأخوان بعضهم من بعض 48
17 باب محبة الأخوان 50
18 باب ثواب التبسم في وجوه الأخوان 52
19 باب ثواب قضاء حوائج الأخوان 52
20 باب النهى عن سؤال الأخوان الحوائج 54
21 باب زيارة الأخوان 56
22 باب العناية بالأخوان 58
23 باب مصافحة الأخوان 58
24 باب ادخال السرور على المؤمن 60
25 باب البخل على الأخوان 62
26 باب الشكوى إلى الأخوان 62
27 باب ثواب من فرح أخاه 64
28 باب لقاء الأخوان بما يسوءهم 64
29 باب بر الأخوان 64
30 باب السعي في حوائج الأخوان 66
31 باب ثواب إقالة الأخ أخاله 72
32 باب اختبار الأخوان 72
33 باب الثقة بالأخوان 72
34 باب صدق الإخاء 72
35 باب السعي في حوائج الأخوان بغير نية 74
36 باب استذلال الأخوان 74
37 باب من دهن أخاه 74
38 باب حب الأخوان 74
39 باب الوقيعة في الأخوان 76
40 باب الدعاء للأخوان 76
41 باب ملاطفة الأخوان 78
42 باب كسوة الأخوان 78
43 باب من يجب اجتناب مؤاخاته 78