بلى در اينجا اشكالى كه هست در اين است كه بيع و نكاح و طلاق و ساير امور موكل فيها از امورى هستند كه محتاج است صحت آنها به دليل قوى، و اصل عدم [صحت] آنها است، آيا محض همين رضا و استمرار آن و اتصال به عقد كافى است در تحقق آنها يا نه؟ -؟ با منع انصراف ادله اذن و رضا و كفايت مطلق آنها در اين افراد.
و ممكن است دفع آن به اين كه نظير آن در شرع موجود است. چنان كه در بيع مكره و فضولى و غير آن. خصوصا در مثل صورت سوال كه لزوم عسر وحرج و ضرر عظيم معاضد آن مىشود. پس اگر گفته شود كه طلاق مزبور كه از آن سوال شده صحيح باشد، دور نخواهد بود. (1) پس هر گاه كسى خواهد كه بى اشكال باشد در چنين جاها، مىگويد (فلان را وكيل كردم كه بعد دو سال زن مرا طلاق بگويد) و نگويد كه (اگر من نيايم و كيل باشد كه طلاق بگويد). و بدان كه بعضى از اصحاب قايل شدهاند به جواز تصرف وكيل هر گاه خود را عزل كند و موكل نداند، و بعد از آن پشيمان شود و آن كار را بكند، هر چند وكالت باطل شده است. نظر به اذن عام. و آن نيز مويد مطلب است. (2) سوال: هر گاه شخصى جنسى بفرستد به نزد شخصى ديگر، و او را وكيل كند كه بفروشد. آيا مىتواند به قيمتى كه ساير مردم مىخرند وكيل به جهت خود بردارد - يا نه؟.
جواب: هر گاه داند كه موكل به اين معنى راضى است، صحيح است. چنان كه هر گاه