نمىشود. على الاظهر. والله العالم.
206: سوال: بفرمايند كه مثلا زيد ملكى را - كه به قول عمرو وقف [بوده] و ادعاى توليت آن [را] مىكرد - از عمرو مزبور تا مدت بيست و پنج سال اجاره نموده به مبلغ بيست توما تبريزى. از قرارى كه در اجاره نامچه شرط شده، به اين مضمون كه موجر مزبور واگذاشت مبلغ مزبور فوق را به مستأجر كه او رفته و از مال خود كل شش دانگ ملك بايره [اى] به حليه آبادى بر آورد به اين شرط كه: هر گاه اضافه از اين مبلغ اخراجات بشود، دينارى وحبهاى از موجر مطالبه ننمايد، و هر گاه كمتر از اين مبلغ خرج بشود، دينارى وحبهاى از مستأجر مطالبه ننمايد.
و مستاجر به امر خود قيام نموده ملك را به حليه آبادى بر آورده، واحدى ادعاى يك دانگ و نيم ملك وقف را به مستأجر نموده و ادعاى خود را به ثبوت شرعى رسانيده كه يك دانگ و نيم مزبور ملك طلق او مىباشد. و بعد از اثبات شرعى يك دانگ و نيم را به ملكيت متصرف گرديده و به اجاره زيد مستأجر داده و هر سال وجه اجاره را گرفته است. و چهار دانگ و نيم ديگر [را] زيد مستأجر تصرف نموده. و در اجاره نامچه شروط ديگر هم نمودهاند به اين مضمون كه: در اين مدت اجراه هر سالى مقدار دو خروار تبريزى گندم از مال موجر، مستأجر به دواب خود بار نموده به طاحونه برده آرد نموده و اجرت مطالبه ننمايد.
و موجر و مستاجر هر دو فوت شدهاند. و ورثه موجر الحال از دو سه بابت ادعا بر ورثه مستأجر مىنمايد. اولا اين كه: به فوت موجر و مستاجر فسخ اجاره مىشود. ثانيا اين كه: تخلل در وجه اجاره مسطوره به هم رسيده. و حال آن كه در اجاره نامچه شرط نشده كه هر گاه تخلل در اجاره به هم رسد فسخ اجاره با موجر بوده باشد. آيا ورثه موجر را حقى مىباشد بدون اثبات شرعى اين كه (ملك مزبور وقف مىباشد و توليت با والد آنها بوده)؟
و در خصوص وجه اجاره مدت مسطوره مادام حيات موجر و مستاجر الله اعلم كه وجه اجاره داده (1) يا اين كه باقى است. و از تاريخ اجاره متن مدت پنج سال باقى است كه هنوز