المطلوب الطالب و ابتاع منه شيئا -؟ قال: لا يبيعه نسيا فاما نقدا فليبعه 1. " به تقريب اينكه كلمه " مطلوب " مفعول 2 كلمهء " اتى " باشد و مراد اين باشد كه مىخواهد در عوض همان طلب، چيزى از او بخرد، و آن حضرت فرمود نقد بفروشد نه نسيه. يعنى سلف نفروشد كه قيمت آن را از آن طلب محسوب دارد.
و بر اين، وارد است كه در حديث، مذكور نيست كه مىخواهد از او چيزى بخرد كه طلب او قصد آن 3 باشد. و همچنين اطلاق نسيه 4 بر سلف، غير ظاهر است. و گمان حقير اين است كه اين حديث در مسئله بيع نسيه، وارد است كه فقها ذكر كردهاند كه هر گاه كسى به نسيه چيزى بفروشد و قبل از انقضاى اجل خواهد آن را بخرد، جايز است نقدا و نسيتا در غير صورتى كه در ضمن عقد شرط آن كرده باشند. چنان كه احاديث صحيحه دلالت بر آن دارد. و [شايد] قيد نسيه در كلام فقها اشاره به همين حديث باشد كه منع نسيه در آن شده. و هر چند اين هم خلاف ظاهر حديث است و محتاج است به تقدير مضافى يعنى " قيمة طعام او بقر... " و لكن به ملاحظهء حديث صحيح ديگر كه منصور بن حازم روايت كرده ظهور به هم مىرساند: قال: قلت لابى عبد الله - ع -: رجل كان له على رجل دراهم من غنم اشتراها منه فاتى الطالب يتقاضاه، قال المطلوب: ابيعك هذا الغنم بدر اهمك التى عندى.
فرضى. -؟. قال: لا بأس 5 بذلك. ". و از اين جهت است كه بعضى اين حديث را در اين مسئله، ذكر كردهاند و حمل به كراهت كردهاند.
و على اى تقدير، حديث خالى از اجمال 6 نيست. و به آن استدلال كرده در غايت