زراعت را كه در آخر سال، باقى مانده بدهد. (1) 371 - سؤال: معطى خمس، هرگاه در بلدى كه مجتهد يا فقيه جامع الشرايط نباشد سهم آن را كه تعلق به امام صلوات الله عليه دارد چه عمل نمايد؟
جواب: سهم امام (ع) را با وجود تمكن وعدم تعذر و تعسر بايد به دست مجتهد عادل بدهند يا به اذن خاص او به هر كه گويد بدهند وهرگاه اين دو هيچ يك ميسر نباشد و مجتهد عادل، مالك را شناسد كه امين است او را اذن عام بدهد كه به نيابت او خود، سهم امام را به نيت تتمه به فقراى سادات به نيت تتمه مؤنه ايشان به نيابت امام برساند وهرگاه اذن عام گرفتن هم ممكن نباشد يا متعسر باشد، خود مالك مىتواند سهم امام را به نيت تتمه به فقراى سادات كه سهم خودشان وفا نمىكند به مؤنه ايشان يا آنكه آن اصل چيزى به ايشان نرسيده و فقيرند بدهد، وهرگاه عالم عادلى در آن بلد باشد در اين صورت بهتر اين است كه به اطلاع و مصلحت او برساند، هر چند مجتهد نباشد.
372 - سؤال: كسى كه تجارت مىكند گاه هست متاع او مكرر، بدل به جنس ديگر مىشود و به فروش نمىرسد و اگر به فروش هم برسد به جنس ديگر بدل مىشود، تا نقد نشود معلوم نمىشود كه چه چيز عايد مىشود. آيا خمس بر او واجب مىشود يا نه؟ و گاه هست به دو سال و سه سال مىكشد و علما گفتهاند كه سال كه منقضى شد بايد خمس داد. حكم اين چگونه است؟
جواب: سرمايه را كه باز جنس مىخرند، هرگاه سال منقضى شد و بعد از گذران معيشت ربحى از آن تجارت حاصل شده، فاضل بر مؤنه سال، و معلوم شده است كه ربح كرده، به اين معنى كه مشترى هست كه جنس را بخرد به قيمتى كه ربح مىكند، بر اين معنى كه مشترى هست كه جنس را بخرد به قيمتى كه ربح مىكند، بر اين صادق است كه ربح كرده، هر چند كه كمتر از آن باشد كه منظور اوست در فروش، بايد خمس آن را