از مؤنه اين سال حساب مىكند و قرضها را از همين حاصل، ادا مىكند، آنچه فاضل باشد، خمس مىدهد، و تاجر، ابتداى سال او وقتى است كه شروع به تجارت مىكند و اول سال اهل سوق، در اين زمانها از نوروز به نوروز است و هرگاه هم كسبى و هم زراعتى و هم تجارتى داشته باشد ظاهر اين است كه حساب را از كسب اول نگاه مىدارد.
و بعضى علما، ابتداى سال را از ابتداى ظهور ربح گرفتهاند و دليل آن، وضوحى ندارد، بلى اشكال در وقتى لازم مىآيد كه مثلا زارع از اول تخم كشتن از كيسه خود، گذران مىكند و قرض هم نمىكند كه در آخر سال بگوييم قرض خود را از منافع اين زرع، ادا كند. و همچنين تاجر، از مال خود خرج مىكند و ربحى از براى او حاصل نمىشود، مگر در ماه آخر سال كه آيا عوض آنچه خرج كرده بر مىدارد و ملاحظه مىكند كه اگر فاضلى است خمس مىدهد و الا فلا، يا آنكه آن اخراجات از كيسه او رفته و بايد تمام آنچه فاضل است خمس بدهد.
و اين موقوف است به بيان مسئله ديگر و آن اين است كه آيا كسى كه كسب و زراعت يا تجارت دارد، هرگاه مالى ديگر هم داشته باشد كه خمس متعلق به آن نباشد، مثلا پولى دارد كه كسى به او بخشيده يا به ميراث به او رسيده يا پيشتر، خمس آن را داده و اين منافع و تجارت و زراعت را هم دارد، آيا مؤنه سال را از منافع كسب و زراعت بردارد و ملاحظه كند و فاضل را خمس بدهد يا اخراجات سال را از آن مالى كه خمس نداده بايد وضع كند و خمس ارباح مكاسب همه را بدهد يا بالنسبة قيمت كند اخراجات را ميانه اين دو حال و بعد از آن از فاضل ارباح، خمس بدهد، احوط بلكه اظهر در نزد حقير، قول ثانى است.
پس بنابراين كسى كه در سال اول از مداخل زراعت و تجارت خرج نمىكند و قرض هم نمىكند و از مال ديگر خرج مىكند بايد خمس مجموع مداخل تجارت و