الطب الكبير يا فرشته نجات (فارسي) - محمد سرور الدين - الصفحة ٨
يا دستور ميداد. (امير المؤمنين ع) جلو رفت وسلام كرد وگفت: خدايت رحمت كند آيا براى درد گناه داروئى همراه آورده اى؟ طبيب - مگر گناه درد يا بيمارى است؟
امير المؤمنين (ع) - آرى گناه بيمارى است ومردم را بزحمت انداخته است. طبيب مدتى سر بزير انداخته وساكت ماند گوئى در انديشه عميقى فرو رفته است. امير المؤمنين سؤال را تكرار كرد وجوان ساكت بود بعد از ساعتى سر بلند كرد وگفت قربانت من كه چيزى نمىدانم آيا شما داروى گناه را مىشناسيد؟ امير المؤمنين ع - من داروهاى گناهان را مىشناسم ومعالجه مىكنم، طبيب - ممكن است براى ما توصيف بفرمائيد؟
امير المؤمنين (ع) - بلى از اينجا برخيز وبه بوستان ايمان برو چون وارد شدى مقدارى از ريشه درخت نيت ودانه هاى پشيمانى وقدرى از برگ تدبر وتخم ورع وميوه فهم.
واندازه اى از شاخه هاى يقين ومغز اخلاص وپوست اجتهاد ومقدارى هم از ساقه هاى انابه وزهر برگردان تواضع گرفته همه را با حواس جمع با دلى متوجه وفهمى سرشار با انگشتان تصديق وكف توفيق ميان طشت تحقيق مىريزى وبا آب چشمهايت شستشو ميدهى وآنگاه تمام را ميان ديگ اميد ريخته بآتش اشتياق ميجوشانى آنقدر تا مواد زائد رسوبش جدا شود وعصاره وخامه حكمت بدست بيايد سپس آنرا گرفته ودر بشقاب رضا وتسليم ريخته باد نفح ونسيم استغفار بر آن ميدهى تا پيشتر از آنكه فاسد شود خنك گردد واين شربت گوارا مىشود، نفس را درجائى كه آدمى نباشد وجز خدا ترا نبيند مىنوشى! اينست داروئى كه درد گناهانرا ساكن وجراحات معصيت را التيام مى بخشد چنانكه اثرى از آن باقى نمى ماند. طبيب كه از شنيدن اين كلمات ادب واخلاص وعجز وكوچكى خود را بساحت مقدس امير المؤمنين (ع) تقديم كرد.
گفتگوى امام صادق (ع) با طبيب هندى وقتى امام (ع) به مجلس منصور وارد شد طبيبى از اهل هند كتابهائى از طب هند براى منصور مىخواند حضرت ساكت بگوشه اى نشست تا اينكه طبيب از خواندن كتاب فراغت جست ومتوجه حضرت گرديد، پرسيد اين كيست؟ گفتند: عالم آل محمد (ع) است گفت آيا ميل دارد آنچه پيش ماست بهره اى داشته باشد؟ حضرت فرمودند: نه. گفت چرا؟ فرمود
(٨)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 ... » »»