الطب الكبير يا فرشته نجات (فارسي) - محمد سرور الدين - الصفحة ١٠
تا بوسيله آن روغن لازم بدماغ برسد وبخارات مغز خارج شود ودر عين حال پوششى براى سرما وگرما باشد، پيشانى را از موى عارى فرمود تا چشم بوسيله آن نور بگيرد در پيشانى خطوط ونقوش رسم كرده تا از ريزش عرق بچشمها مانع شود وهمچون نهرهائى كه در زمين محل جريان آب مىشود، از پخش عرق مانع شود، ابروان را بالاى چشمها قرار داد تا بقدر لزوم نور به چشم برسد واز افراط جلوگيرى شود، زيادى نور چشم را اذيت مىكند لذا در روشنى زياد دست خود را برچشم مىگيريم تا آسيب نبيند ميان دو چشم بينى كشيده كه نور را بدو قسمت مساوى تقسيم كرده تا بطور اعتدال بچشم برسد، چشم را لوزى شكل آفريده تا داروهاى لازم كه بوسيله ميل استعمال مىشود بآسانى وارد چشم شده وچرك ومرض به سهولت از آن بوسيله اشك خارج شود سوراخ بينى را در زير آن مقرر فرمود تا چركهاى مغز از آن خارج وبوهاى خوش ولازم كه بوسيله هوا متصاعد مىگردد از آن بالا رود، لب وآبخوره را روى دهان بنا فرمود تا از ورود كثافت دماغ بدهان جلوگيرى كند وخوراك را از آلودگى بآن نگهدارد، براى مرد ريش قرار داده تا محتاج بپوشيدن صورت نباشد واز زن بوسيله آن شناخته گردد دندانهاى جلو را تيز آفريده تا غذا را بوسيله آن پاره كنند، دندانهاى آسيا را پهن نموده تا غذا بوسيله آن كوبيده شود ونرم گردد انياب را درازتر ساخته تا ميان اضراس واسنان جون ستونى استوار باشد، كف دست از موى برهنه مانده تا اشياء را با آن لمس كنند واز قوهء لامسه بهره ى وافرى داشته باشد، موى وناخن را روح نداد تا از چيدن وبريدن آن تألمى ايجاد، نشود دل را صنوبرى (شكل ميوه كاج) آفريد تا درآويختگى خود نوك باريكش در ريه داخل شده از نسيم آن خنك شود ومغز سر از حرارت آن آسيب نبيند، ريه را دو قطعه قرار داده تا قسمتى از قلب در تنگنائى آن واقع شده از حركت آن نسيم بگيرد، كبد را محدب آفريده تا معده بسنگينى خود بر او فشار آورده بخارات مسموم از آن خارج شود.
كليه را مانند لوبيا ساخته زيرا كليه محل ريزش قطرات منى است كه نقطه نقطه آن ميچكد اگر كروى يا چهار گوشه بود نطفه ها با هم اتصال مىيافت وهنگام
(١٠)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 ... » »»