پس او سلاخخانه را اختراع كرده است.
اين اختراع ظريف انسان متمدن كه هيچ جانورى به اين رذالت شكار خود را نميخورد، براى پوشانيدن جنايات قبيح خود، آن را هميشه دور دست ودر پرتگاه مى سازند. ما بين جانوران درنده نيز هر كدام دشمن عدهء معدودى هستند وبديگران آزار نمىرسانند، مثلا شير، آهو وگوزن وغيره را شكار مىنمايد وبه پرندگان و حيوانات كوچك كارى ندارد. نهنگ تنها ماهى مىخورد. گربه موش وپرندگان كوچك را مىگيرد وغيره. اما آدميزاد شكمپرست مىخواهد همه را بخورد ودر زندان بيندازد وبارش را بدوش آنان بگذارد وشكنجه ها بنمايد.
در اينجا چند بيت از اثر دانشمند معاصر حضرت آقاى مخبر السلطنه (مهدى قليخان هدايت) مىنگاريم:
شير وببر وخرس وكفتار وپلنگ * * گرشكارى را همى آرد بچنگ بهر سد جوع باشد در كفاف * * نى براى جمع كردن بر گزاف گر خورش از بهر قوت زندگيست * * مرغ وكبك وماهى اى مسرف زچيست؟
خوان خود از هر رقم رنگين كنى * * معده را از اين وآن سنگين كنى از شكار ار ببر چنگ خود بهشت * * او ندارد دست اندر زرع وكشت تو نبات وجانور با هم خورى، * * همچنين عرض شرافت مىبرى در مسلمانى نه خود اسراف نيست، * * گر مسلمانى، پس اين اسراف چيست؟
يكى از شعراى حساس آقاى (پژمان)، چندين حكايت بنظم ويك قصيده در موضوع گياهخوارى ومظالم انسان نسبت بحيوانات گفتهاند واز آنها نسخه اى به بنده التفات كردند، در اينجا چند بيت از ايشان انتخاب مىشود:
قسمتى از گفتار گرگ به آدميزاد دارد هزار گونه غذا جنس آدمى * * ليكن مرا خوراك بجز اين نه در خور است دندان ومعدهء تو گواهى دهد بصدق * * كانسان دم بريده ذاتا علفخوراست من گوسپند را كشم وميخورم وليك * * تشريح كار آدميان خجلت آور است