(ميشله) با شاعر بزرگ انگليس (بايرون) همعقيده مىباشد كه خوراك حيوانى انسان را بسوى درندگى وجنگ مىكشاند. (كانت) و (ژان ژاك روسو) نيز در اين موضوع موافق هستند.
(روسو) گفته: (كسانيكه زياد گوشت مىخورند بيش از ساير مردم درنده، تندخو ميباشند. اين امتحان در همه جا ودر هر زمانى شده است.) چونكه خود پسندى اخلاق مردمانى است كه بيشتر از گوشت وخون تغذيه ميكنند. جانوران خونخوار كه بيدار نمى شوند مگر براى پاره كردن وپنجه آزمودن همچنين آزار مىرسانند بدون اينكه آگاه باشند.
ابن الاثير، مورخ مشهور، كه شاهد معتبر هجوم مغولها ودرندگى وخونريزى آنها بوده است در باب خوراكشان مىگويد: (آنها احتياج بحمل آذوقه نداشتند چون كه همراه خودشان گله هاى چارپايان را آورده واز گوشت آنان مىخوردند، همچنين سگ خوك وغيره را نيز مىخوردند..) ممالكى كه بيشتر اهالى آن گوشتخوارند خودپسند، خونسرد، يك قيافهء خشك خشن ودرنده دارند. صورت قرمز، چشمهاى گود رفته وعضلات خشك وبهم كشيده است، بر عكس مردمانى كه از نباتات زندگانى مىنمايند خوش سيما، متناسب، خوش اخلاق، آرام، مهربان وخوشخو مىباشند. ژاپنيها كه يك ملت آرام، خوشخو ودلاورى هستند چنانكه نه از خطر ميترسند ونه از مرگ، گياهخوار مىباشند. شكى نيست كه گوشتخوارى باعث درندگى مىشود همه كسانى كه آرزومند پيشرفت اخلاقى وبهبودى حالت اسفناك جامعه بودهاند، در انتشار اين عقيده كوشيدهاند. اگر دكان عرق فروشى، قصابى، ماهى گيرى ومرغ فروشى را مىبستند تا اندازه اى صلح عمومى وبرادرى آدميان صورت خارجى مىگرفت. براى پيشرفت اخلاقى انسان آرزو بكنيم كه خوراك خونين ور بيفتد وگياهخوارى جانشين آن بشود. اگر برترى حقيقى از قلب مى آيد هر كسى بايد از گوشتخوارى دست بكشد كه نه دشوار است ونه غير ممكن ميباشد. بيشتر آنهائى كه بهانه مىآورند از روى نادانى وخرافات وترس اينست كه