الأصول الأربعة في ترديد الوهابية - حكيم معراج الدين - الصفحة ٨٣
والدارمى صابى جليل القدر حضرت ابوموسى اشعرى در حضور حضرت عبدالله بن مسعود رضى الله عنهما فتوى نمىداد و مىفرمود لا تسألوني مادام هذا الحبر فيكم مشكوة زيرا كه ابن مسعود افقه و اعلم بود از ابوموسى رضى الله عنهما حضرت امام شافعى با وجود جلالت قدر خود در حضور مزار مبارك حضرت امام ابوحنيفه رضى الله عنهما ترك قنوت فجر و رفع به دين در نماز مىكرد كسى دريافت اين معنى از ايشان نمود فرمود ادبنا مع هذا الامام اكثر من ان نظره خلافه بحضرته الخ مرقاة شرح مشكوة و غيره اين است عظمت و شوكت حضرت امام اعظم رح اما چه بايد كرد شافعى وارى مردى بايد كه آن عظمت را بداند كه او را در قبر زنده دانسته در حضورش خلاف مذهبش عملى نفرمود آرى تفقه في الدين آن نيك مردان را بتمامه حاصل بود و مصداق حديث شريف من يرد الله به خيرا يفقهه في الدين رواه البخارى بودند پس احكام شرع شريف را از فقيه كامل و مجتهد مذهب بايد پرسيد نه از اهل حديث و اهل تفسير كه بموجب كل ميسر لما خلق له هر كسى را بهر كارى ساختند اهل حديث را براى تصحيح احاديث و تنقيد رواة ساختند و اهل تفسير را براى بيان معانى قرآن كريم ساختند و هر دو قوم جزاهم الله عنا خيرا در وظيفه مقرره خود به كمال جد و جهد كوشيدند و به مقصد و مطلوب خود رسيدند و فقها را براى استخراج احكام از نصوص قرآن و حديث ساختند و اين بزرگواران پايه استخراج احكام شريعت را به نقطهء آخر رسانيدند و راه را بر ما دور افتادگان آسان كردند به وفور علم و تقوى خداداد خود تناقض نصوص را تطابق كردند محكم را از مأول شناختند مؤخر را از مقدم و ناسخ را از منسوخ امتياز فرمودند از اين وجه كافه امت مرحومه شرقا وغربا وشمالا تقليد اين بزرگواران را به جان پسنديدند و غاشيه بردارى اين مقتدايان را سعادت خود دانستند علما وفضلا وصلحا و اتقيا و اوليا و اقطاب و اوتاد و جمله طالبان راه
(٨٣)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 78 79 80 81 82 83 84 85 86 87 88 ... » »»