الأصول الأربعة في ترديد الوهابية - حكيم معراج الدين - الصفحة ٣٨
مردگان مرادند بلكه به طريق استعاره كفار مرادند كه كفار را تشبيه به اموات داده است و وجه شبه عدم اجابت است نه كه عدم سمع و اين ظاهر است كه كفار كران نبودند قوت سامعه كفار زايل نشده بود لا والله مىشنيدند اما اجابت نمىكردند ببين در كريمه صم بكم عمى كسى از اهل علم ميگويد كه كفار حقيقته گنگان و كران و كوران بودند مؤلف رساله ميگويد عفى عنه كه در اصطلاح لغة عرب لفظ سمع به معناى اجابت بسيار واقع مىشود ببين لفظ سمع الله لمن حمده معنايش مطلق سمع نيست زيرا كه او تعالى از هر كس مىشنود و حمد گويد يا نگويد بلكه معنايش اجابت است يعنى قبول مىكند او تعالى احمد حامد را و همچنين در هر زبان شنيدن به معناى قبول كردن اصطلاح شايع و ذايع است چنانچه كسى را كه نصيحت قبول نمىكند گفته مىشود كه بسيار تو را گفتم اما نشنيدى شاعر ميگويد دوش آن نا مهربان احوال ما پرسيد و رفت * صد سخن گفتيم و از ما يك سخن نشنيد و رفت معنايش اين نيست كه معشوق كر است انتهى ديگر وجه آنكه لفظ لا تسمع يا لفظ ما انت بمسمع هر دو از باب افعال است يعنى تو نمىتوانى شنوانيد اين از كجا معلوم شد كه اموات في نفسه نمىشنوند و او تعالى هم آنها را نمىتواند شنوانيد ببين كريمه انك لا تهدى من اجبت و لكن الله يهدى من يشاءهم از اين قبيل است، باقى ماند استدلال حضرت صديقه رض جواب آن به اين وجه مىگويند كه قول يك صحابى در مقابله نص قرآن و در مقابله اقوال ديگر اصحاب كرام دليل و حجت نمىتواند شد حضرت عمر رض و ديگر اكابر صحابه كه بر موقع بدر حاضر بودند و خطاب سماع موتى هم به آنها صادر شده بود و اينها تسليم سماع به فرموده رسول اكرم صلى الله عليه و سلم كرده بودند چه طور به استدلال حضرت صديقه رض قول و عمل آن اكابر لغو قرار داده شود و
(٣٨)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 ... » »»