الأصول الأربعة في ترديد الوهابية - حكيم معراج الدين - الصفحة ٢٧
محدثين زبانى ببين تفاوت راه از كجا است تا به كجا اين بحث را اينجا ختم مىكنيم و در اين كفايت است مر اهل انصاف را اصل ثانى ما به النزاع التوسل بارواح الصلحاء والاستمداد منها چونكه تحقيق اين مسأله موقوف بر حيات ارواح است بعد مفارقة الابدان بايد كه اول حل اين مسئله نموده بعد از آن توسل و استمداد را بر آن متفرع نمائيم قال الله تعالى ويسئلونك عن الروح قل الروح من أمر ربي وما أوتيتم من العلم إلا قليلا مسأله روح حسب منطوق قرآن مجيد نهايت پيچيده است اما ما به قدر علم قليل خود آنچه تكلم مىكنيم در حيات و ممات او مىكنيم نه در كيفيت و ماهيت او كه روح به موجب منطوق قرآن شريف از عالم امر است و عالم خلق از عالم امر آنقدر بيان مىتواند كه شارع عليه الصلاة والسلام از كيفيت و ماهيت او ساكت است اما حيات او در اصول اسلام و قواعد شرع شريف به اتفاق ثابت است بلكه شعور و ادراك او بعد از آزادى قفس جسم زياده از حالت گرفتارى او در عناصر اربعه جسم است ارواح سعدأ در نشأة اخرى ترقى كامل مىكنند و نفوس قدسيه چنانچه در اين عالم مصادر فيوض و بركات بودند همچنان در آن عالم به قوت تامه زياده از حال حيوة اين عالم مصادر فيوض و بركات مىباشند بر اين مسأله حكماء اسلام و محققين متكلمين و محدثين و اكابر دين اتفاق دارند امام غزالى امام رازى علامه تفتازانى علامه سيد شريف قاضى بيضاوى شاه ولى الله هندى و قاضى ثناء الله در كتب و رسائل خودها اين مسأله را به براهين و دلائل عقليه و نقليه ثابت كرده اند حتى كه رؤساى غير مقلدين چون ابن قيم وغيرهم
(٢٧)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 ... » »»