سيرى در الغدير (فارسي) - محمد أميني نجفى - الصفحة ٨٣
نقل حديث) تصريح نموده كه " عمر بن ابراهيم " فرد كذابى است. (16) متأسفانه دستهاى خيانتكار ناشرين " تاريخ بغداد " عبارت خطيب بغدادى را [= مبنى بر اينكه عمر بن ابراهيم كذاب است] حذف كرده‌اند، غافل از اين كه سيوطى اين حديث را قبلا از قول خطيب بغدادى در كتاب اللئالى نقل نموده و عبارت اخير وى را نيز [= عمر بن ابراهيم كذاب است] در كتاب خود ثبت كرده است.
در خصوص حديث فوق، تذكر يك نكته ديگر نيز ضرورى است و آن اينكه خود عباس نيز بعدها از بيعت با ابوبكر خوددارى نمود. (17) 2 - پيامبر مىفرمايد: " على وليى في كل مؤمن بعدى " (بر تمامى مومنين - بعد از من - على ولى من خواهد بود). (18) از جمله روايات كه در مقابل اين حديث ساخته‌اند اين است كه، زنى نزد پيامبر (ص) آمد و مطلبى را پرسيد. پيامبر (ص) فرمود: بعدا بيا! زن گفت: اى پيامبر اگر من بعدا آمدم و شما فوت كرده بوديد چه كنم؟ پيامبر گفت: اگر آمدى و مرا نيافتى نزد ابو بكر برو چون او خليفه پس از من است " فانه الخليفة من بعدى ". (19) گويا سند حديث فوق چنان مخدوش و غير قابل اعتنا بوده كه حتى ابن حجر خجالت كشيده سند روايت را در " صواعق " نقل كند.
3 - عايشه مىگويد: " على، فاطمه را [= دختر رسول خدا] شبانه دفن كرد و ابو بكر از آن مطلع نشد و اين على بود كه بر فاطمه نماز خواند ". (20) براى تحريف اين ماجراى تاريخى و همچنين جهت جعل صحت خلافت ابو بكر روايتى بدين ترتيب نقل كرده‌اند: " شبى كه فاطمه فوت نمود، ابو بكر وعمر و جماعتى كثير آمدند وابو بكر به على گفت: اى على جلو بايست تا ما با تو اقتدا كنيم و بر فاطمه نماز بخوانيم. على گفت: به خدا قسم من جلو نمىايستم و حال آن كه تو خليفه رسول * (هامش) * (16) اللئالى المصنوعه ج 1 / 152.
(17) الامامة والسياسه ج 1 / 14، 15....
(18) مسند احمد بن حنبل ج 1 / 331، ج 4 / 438.
(19) صواعق المحرقه ص 11.
(20) مستدرك الصحيحين ج 3 / 162، 163. (*)
(٨٣)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 78 79 80 81 82 83 84 85 86 87 88 ... » »»