باقلانى مىگويد: "... اصحاب حديث معتقدند كه امام، به سبب ارتكاب گناه و ظلم، و به سبب غصب اموال و ضرب و شتم مردم و كشتن كسانى كه حفظ جان آنها واجب است، و به سبب ضايع كردن حقوق مردم، و تعطيل نمودن حدود و احكام الهى از مقام خود بر كنار نمىشود، و خروج بر چنين امام فاسق و ظالمى واجب نيست بلكه واجب است كه او را نصيحت و موعظه كنند و از عذاب الهى بترسانند... " (41) تفتازانى مىگويد: "... اگر خليفه فاسق يا جاهل باشد، بنا بر اظهر، امر خلافت براى او ثابت است... ". (42) نتيجه احكام فوق بر اساس احكام فوق جايز نيست كسى بر كارهاى غير انسانى خلفاء حتى خرده بگيرد. چه كسى را حق آن است به ابو بكر اعتراض كند كه چرا - در مصلاى مدينه - دستور آتش زدن " فجائه " را دادى؟ (43) - خليفه (ابو بكر) مىتواند فرمان تهاجم به خاندان معصوم پيامبر را هم صادر كند (44) - خليفه مىتواند بر فراز منبر برود و در مقابل مهاجرين و انصار به فاطمه (ع) ناسزا بگويد. (45) - خليفه مىتواند در حكومتش، فحاشى را سيره خويش سازد. (46) - خليفه مىتواند از روى بى اطلاعى قرآن را به رأى خود تفسير نموده، (47) موجب گمراهى * (هامش) * (41) التمهيد ص 186.
(42) شرح المقاصد ج 2 / 272.
(43) فجائه نام كسى است. براى اطلاع از اين واقع رجوع بفرماييد به: تاريخ طبرى ج 3 / 234، البداية والنهايه ج 6 / 319، كامل ابن اثير ج 2 / 134، تاريخ ابن خلدون ج 2 / قسمت دوم / 72.
(44) تاريخ ابى الفدا ج 1 / 156، العقد الفريد ج 2 / 253.
(45) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 4 / 80 ط قديم [= ج 16 / 215 ط جديد].
(46) صواعق المحرقه ص 43. همچنين مراجعه شود به الغدير ج 7 / 224.
(47) هنگامى كه از ابو بكر درباره معنى يكى از آيات قرآن سؤال كردند، وى با آنكه جواب درست را نمىدانست - به غلط اظهار نظر نمود و گفت: " إنى سأقول فيها برأيى فان يك صوابا فمن الله، وإن يك خطأ فمنى و من الشيطان " [= من در معنى اين آيه به رأى خودم اظهار نظر مىكنم. اگر درست بود كه از خداست، و اگر اشتباه بود از (*) =