برزخيه و اخرويه صد گونه صدا را ابداع مىكند چه در عالم مثال مدارك صد مىشود زيرا كه مدارك جزئيه در عالم طبيعت ده است پنج ظاهره و پنج باطنه، و عالم مثال چون عالم وسعت است پس عدد مدارك جزئيه در قالب مثالى ترفع مىيابد و به نحو ضرب صد مىشود چه هر چه اينجا هست از فعليت و كمال آنجا هست بنحو اعلى.
و معنى ضرب كه گفتيم آنست كه هر يك از ده مدارك عالم مثال كار ده مدرك از آن مىآيد كه بصر آن بصر است وسمع و شم و ذوق و لمس تا آخر، و سمع آن سمع است و بصر است تا آخر، وقس عليه. و همه اينها اظلال و حكايات اند از براى عالم عقل، اين است كه مأثور است كه موسى عليه السلام از همه در كوه طور صدا مىشنيد.
و نيز مىگوئيم كه صد يا هزار باعتبار مظهريت كليات اسماء حسنى است و الا لا تعد ولا تحصى است، و مؤيد اين است آنچه در قصص است كه موسى در ميقات چون هفتاد كلمه بى واسطه شنيد طمع در رؤيت كرد، و تا چندين مرتبه هي مىگفت: " رب أرنى انظر اليك " و هر بار ملائكه به شكلهاى مهيب فرود آمدندى و بر گرد طور گشتندى و سخنهاى سخت و تعريض گفتندى و موسى همچنان در سؤال مبالغه مىكرد تا آن كه چون بار ديگر " رب أرنى انظر اليك " گفت هفتاد هزار موسى را ديد كه پشمينه ها بر سر بسته و عصاها در دست گرفته ديدار جويان " رب ارنى انظر اليك " مىگفتند. و بايد بدانى كه اينها صور مثاليه اند. و مقرب اين معنى آنكه تو هم كه پيغمبر نيستى و نظر توحيد خاصى را ندارى صور كثيره دارى كه لا تعد ولا تحصى چه در الواح علويه و سفليه صور تو ثبت است در نفوس فلكيه و در نفوس ارضيه و در خيالات و در صيقليات كه شيئيت شيئ به صورت است پس چه باشد امرآنان كه انفسهم في النفوس وارواحهم في الارواح واشباحهم في الاشباح و جان عالم اند و جان جان را آيت كبرى اند " ألم تر إلى بك كيف مد الظل " " مىزهاند " يعنى مىشكافد به سبب آن آوازها كه قدرت حق اند، در آن كوه