به اهل بيت نبوت چو اعتقاد نمود ز موج لجه آفات بر كران آمد ز خاندان شريعت چو عزم حجرت كرد به خاندان شهنشاه خاندان آمد پناه دين ملك الساده مرتضى كبير كه در جهان فتوت خدايگان آمد ستبر مرتبت و فضل عز دين يحيى كه امر جزمش تفسير كن فكان آمد شجاع رتبت او ديده دوز اختر شد حريم در گه او كعبه امان آمد مكارمى كه ز اسلاف او خبر بوده است ز خلق و سيرت پاكش همه عيان آمد لگد اگر نه هندوى مالك رقاب شد تيغش چگونه حكمش بر گرد نان روان آمد زهى شگرف عطائى كه دست و ساعد تو به تيغ و كلك جهان بخش و جان ستان آمد ز حكم قاطع تو تيغ ضربه پيشى خواست ز نوك كلك تو صد طعنه درستان آمد به نزد خصم تو تيغت بريد عيان است كه در اداى پيامت همه زيان آمد چون ديد طلعت خصم ترش لقاى تو را نيام تيغ تو را آب در دهان آمد هماى قدر تو را از جوارح دشمن هزار ساله ذخيره ز استخوان آمد بجز عنان كه به دستت همى قرار گرفت دگر همه بدهى هر چه در بنان آمد
(٣٩٠)