انزل اليك من ربك وان لم تفعل فما بلغت رسالته " گفته (صفحه 41 نسخه مطبوعه در ايران به سال 1328 و صفحه 50 نسخ مطبوعه در ايران به سال 1260 و صفحه 39 نسخه مطبوعه در ايران به سال 1265).
و از جمله حكايات شنيدنى آنكه يكى از معاندين در رساله بر حديث غدير اعتراض كرده، كه هرگاه حضرت رسالت (ص) بر خلافت على (ع) نص مىكرد، چرا به طريق ديگر احكام در شهر در ميان مردم نمىكرد، تا پوشيده نماند و كسى انكار نكند، و چرا در سفر بايستى كرد و بر پالان شتر، چنان كه كسى دزديده كارى كند، " مدينه " كجا بود و مسجد و منبر كجا، و چون اين كار نزد شيعيان با نبوت برابر است پنهان و بى قباله و گواه نبايست كرد، تا يكى گويد نشنيدم و يكى گويد حاضر نبودم، بايستى تصريح نمودن و توضيح فرمودن، تا بر كسى مخفى نماند، چنان كه گفته اند " انه محمد رسول الله " و " ما محمد الا رسول الله " و با داود " انا جعلناك خليفة " و يا هارون " اخلفنى في قومي " و چون واقعه غدير كه در شأن على روايت مىكنند بر اين وجه نيست ظاهر شد، كه قول شيعه باطل است و شيخ عبد الجليل رازى در جواب فرموده.
كه آن ناصبى بايستى، (آنگاه عبارت او را تا اين جزء اگر نام على به تصريح نباشد نقصانى پيدا نمىآيد: نقل كرده است).
و نيز محقق اردبيلي در " حديقة الشيعه " گفته:
(صفحه 71 نسخه مطبوعه در ايران به سال 1328 هجرى قمرى) (صفحه 86 نسخه مطبوعه در ايران به سال 1260 هجرى قمرى) (و صفحه 73 نسخه مطبوعه در ايران به سال 1265 هجرى قمرى) يكى از معاندين اهل سنت انكار آمدن ذو الفقار از آسمان نموده، و گفته مقصود رافضيان آن است دروغى بر على ببندند، تا فضيلت او را زيادت كنند، و يكى از شيعيان متوجه جواب شده و گفته آمدن ذو الفقار از آسمان در اخبار صحيحه واقع شده، و اين را عجب نبايد داشت كه از آسمان تيغ آيد، زيرا كه بهتر از تيغ از آسمان چيزها