ساير عبادات و صدقات. اينها همه (شرط انتفاع خود) است هر چند بعد از مردن باشد. و بسا هست كه غافل از حقيقت حال در اينجا توهم كند كه مطلق وقف از براى خيرات - مثل پل ساختن و مسجد ساختن و امثال اينها - همه نفعى است كه به واقف مىرسد. پس بايد هيچ يك صحيح نباشد. و فرقى نيست ما بين اينكه وقف كند از براى اينكه به قارى قرآن بدهند كه از براى او بعد از مرگ تلاوت قرآن كند كه ثواب آن عايد او مىشود. يا اينكه وقف كند بر قاريان قرآن يا اينكه وقف كند كه مسجدى بسازند كه ثواب آن عايد او شود.
و اين توهم بسيار ضعيف است. زيرا كه در آن صورتها هر كسى كه در مسجد نماز مىكند يا در حمام غسل مىكند يا خود تلاوت قرآن مىكند، آن اعمال را از براى خود مىكند و ثواب آنها را از حق تعالى از براى خود مىطلبد. و گاه است كه كسى كه هيچ خبر ندارد كه حمام وقف است در آن غسل مىكند و به خاطر او خطور نمىكند كه كسى در ثواب او شريك باشد. و همچنين قاريان قرآن كه كسى به ايشان از باب منافع وقف قراء، چيزى مىدهد در حين قرائت اين معنى در مخيله آنها خطور نمىكند. و اما در ما نحن فيه پس مراد اين است كه از اين منافع به قارى مىدهند كه آنچه مىخواند از براى واقف باشد، و ثواب آن را براى واقف قرار دهد. وهكذا ساير مثال ها. پس ثوابى كه به واقف مىرسد در وقف بر خيرات عامه، آن ثواب اعانت آن جماعت و خشنود كردن بندگان خداست بدون توقع عوضى از آن بندگان. بلكه عوض بر خداوند عالميان است. بخلاف مانحن فيه كه در اينجا عوض از بندگان، مطلوب واقف مىشود. و به عبارت اخرى: در مانحن فيه معامله اى است با بندگان كه از اين مال به آنها مىدهد و عوض از آنها مىگيرد.
بخلاف مطلق وقف.
و اما ثالثا: اينكه اين نيز تصرف و انتفاعى است در حال حيات گو وقوع آن عمل و حصول نفع از آن بعد از ممات باشد. زيرا كه صادق است بر آن كه در حال حيات شرط نفعى از براى خود در آن مال قرار داده، چنان كه در وصيت به عبادات و اعمال خير.
وجه سوم: اشتراط نه عشر و نيم است به حق توليت از براى واقف ما دام الحيات و