امثله قسم اول بود كه هر دو از حقوق قديمه باشند.
و اما امثله قسم دوم: پس آن نيز چهار است: اول: اين كه زيد منتقل مىكند به صيغه مصالحه اسب معين خود را به ولد خود عمرو بازاى ده تومان. و ظاهرا در نزد شيعه اشكالى در صحت اين، نيست. دوم: اين كه زيد قبه گندم مجهول الكيل والوزن حاضر خود را صلح كند به قبه برنج مجهول الكيل والوزن عمرو. سوم: اين كه زيد قبه گندم معلوم الوزن را صلح مىكند با عمرو به قبه برنج مجهول. چهارم: عكس اين است. و در دوم و سوم همان اشكال سابق هست.
و اما امثله سوم: پس آن نيز چهار است: اول: اين كه زيد ده تومان طلب سابق از عمرو دارد و صلح مىكند به اسب معين عمرو كه الحال دارد. و در اين نيز اشكالى نيست.
دوم: اين كه ميراث مجهول پدرش را زيد صلح مىكند با عمرو به قبه گندم مجهول موجود عمرو. و در آن اشكال سابق موجود است. سوم: اين كه ميراث مجهول را با اسب موجود معين. و در اين نيز اشكال نيست. چهارم: ده تومان طلب معين سابق را صلح مىكند به قبه مجهوله. و در آن نيز اشكال سابق هست.
و اما امثله قسم چهارم: پس آن نيز چهار است، و به ملاحظه اين اقسام، امثله و احكام ان نيز ظاهر مىشود.
و تحقيق مقام، اين است كه: ادله صلح بر چند قسم است. بعضى از آنها صريح است در طى دعاوى قديمه، و [در] موارد منازعه وتجاذب است. مثل بعضى آيات واكثر اخبار. و بعضى از آنها اطلاق لفظ صلح است مثل آيه (الصلح خير) (1) و حديث (الصلح جايز الا ما احل حراما او حرم حلالا). (2) وانصاف اين است كه لفظ صلح ظاهر است در (قطع شقاق ونفاق). خصوصا به ملاحظه ضميمه تتمه آيه به لفظ (الصلح خير) (3) و بقيه حديث (4) كه حكايت بينه و يمين مدعى و منكر است.