جامع الشتات (فارسي) - الميرزا القمي - ج ٢ - الصفحة ٧٠
" خوانندگى " 1 مىگويند حرام است. هر جا كه يقين حاصل شد كه آن را خوانندگى مىگويند، حرام است خواندن و شنيدن آن. و هر جا كه يقين است كه خوانندگى نمىگويند حلال است. و در صورتى كه مشكوك فيه، باشد اظهر حليت است و احوط اجتناب است. و مجرد لرزيدن صدا معنى غناء نيست. و فرقى ما بين قرآن و مراثى و غير آن نيست. والله العالم.
61 - سؤال: در بيع، هر گاه ثمن ما فى الذمه باشد. مثلا زيد از عمرو طلبى دارد و بازاء طلب خود متاعى از او مىگيرد. آيا مادامى كه عين باقى باشد، وا پس مىتواند داد يا نه؟ -؟ از جهت آنكه ثمن باقى نيست.

1: بايد معنى كاربرد و اصطلاح " خوانندگى " در محاورات مردم عصر ميرزا (ره) مورد توجه قرار گيرد از بيان متن، روشن است كه منظور وى از لفظ " خوانندگى " همان است كه فقها از آن با " ترجيح الصوت مع الطرب " تعبير كرده‌اند. در اينجا توجه به چند موضوع ضرورت دارد:
الف: پاسخ به اين سؤال كه " چه چيز غناء است و كدام چيز غناء نيست " از وظايف فقيه نيست. زيرا فقيه به عنوان متخصص در " احكام " سخن مىگويد نه متخصص در " موضوعات " و همانطور كه در متن آمده اين وظيفه عرف است كه موضوعات را مشخص كند.
ب: حرام بودن غناء (فى الجمله) اجماعى است و هر اختلافى كه هست در تعيين مصداق غناء است. يعنى اختلاف در بعضى احكام در مورد غناء از اختلاف در موضوع ناشى مىشود.
ج: ترجيح صوت: زير و بم كردن صدا: آوا و آهنگ دادن به صدا.
طرب: حالتى كه در اثر احساسات شديد به فرد دست مىدهد و موجب مىشود حركاتى (يا چگونگى خاص رفتار) از او بروز نمايد كه در حالت معمولى از آن حركات بطور آگاهانه پرهيز مىكند. يعنى آن حركات را بر خود سزاوار نمىداند. و آنها را بر خلاف " وقار " خويش مىداند.
خواه اين حالت و اين حركات در اثر غم و غصه و مصيبت باشد و خواه در اثر شادى و شعف. مثلا كسى كه برادرش مرده است در اثر اين مصيبت گريه مىكند آب چشم و دماغش سيلان پيدا مىكند از ته دل هاى هاى مىكند به راست و چپ بىحالانه، مىافتد. چنين شخص در اوقات ديگر اين قبيل حركات و حالات را نسبت به خويش ناپسند و ضد وقار مىداند.
و همينطور است كسى كه تحت تاثير موسيقى غنائى (خواه از حنجره انسان باشد و خواه از دستگاه برخيزد) قرار مىگيرد و حركاتى از او صادر مىشود كه در اوقات ديگر از آنها پرهيز مىكند. و آن حركات را براى خود ناپسند و خلاف شخصيت مىداند.
پس طرب دو نوع است: طرب حاصل از مصيبت و طرب حاصل از شادى و شعف مصنوعى. نوع اول از موضوع بحث ما خارج است و نوع دوم حرام است.
ليكن به دو مطلب در اينجا بايد توجه كرد:
اول: گفته شد " موسيقى غنائى " يعنى موسيقى غير غنائى هم هست مانند آهنگ‌هاى رزمى.
آنچه حرام است اجماعا " آهنگ‌هاى بزمى " است نه رزمى. البته افراد خيلى نادر پيدا مىشوند كه آهنگ هاى " رزمى " را نيز حرام مىدانند. زيرا آن را نيز از نظر لغت مصداق " طرب " مىدانند. و چنين هم هست ليكن سياق بيان اخبار و احاديث روشن مىكند كه تنها آهنگ بزمى كه هرگز از تماس با امور جنسى بر كنار نيست تحريم شده است، نه آهنگ هاى ديگر.
دوم: از عبارت " شادى و شعف مصنوعى "، استفاده شد زيرا شادى و شعف طبيعى نه تنها حرام نيست بل مستحب هم هست. و منظور از " مصنوعى " روشن است و معيار آن چنين است: هر شادى و شعفى كه غير از آهنگ و موسيقى، عاملى ندارد. يعنى اگر آهنگى نبود، فرد، اين شعف را نداشت.
د: طرب غم و طرب از غصه نيز اگر از آهنگ ناشى شود باز حرام است. مثلا كسى هيچ غم و غصه‌اى ندارد آهنگى را گوش مىكند و در اثر آن گريه مىكند - غم مصنوعى - ه‍: آهنگى كه شنونده را به فكر و انديشه فرو مىبرد، نه طرب شعف و نه طرب غم و نه احساسات نظامى، رزمى، هيچ كدام را ايجاد نمىكند. چه حكمى دارد؟. آنچه از سياق كلام علما بر مىآيد حليت آن است. زيرا همانطور كه گفته شد هم توجه اخبار و هم توجه فقها، در اين بحث به سوى غنائى است كه به نوعى با امور جنسى ارتباط دارد.
ز: در مواردى كه مشتبه است و مسلم نيست كه اين آهنگ از مصاديق " ترجيع الصوت مع الطرب " است يا نه؟ -؟ و يا با وجود " ترجيح " در صورت و نيز با وجود طرب، آيا اين طرب، طرب غم مصنوعى يا طرب شعف مصنوعى، است كه حرام باشد يا از مصاديق غير حرام آن (مانند آهنگ رزمى) است؟ -؟.
در اين قبيل موارد حكم به جواز كرده‌اند و احتياط را در ترك، دانسته‌اند. البته بر اساس آن قول نادر كه در بالا ياد شد مسئله مشكل تر است، و آهنگ به هر شكل و با هر تاثير، مورد اشكال مىباشد.
نتيجه: مكلف بايد موارد مختلف اين مسئله را تشخيص دهد و بر اساس آن عمل كند. و آن مكلف راحت است كه مقلد قول نادر شود و از هر نوع آهنگ پرهيز كند
(٧٠)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 65 66 67 68 69 70 71 72 73 74 75 ... » »»
الفهرست