جامع الشتات (فارسي) - الميرزا القمي - ج ٢ - الصفحة ٢٣٩
ابريشم در گيلان، يا بيشتر باشد. و اين خود معنى معاملهء جديده است. زيرا كه تراضى شرط است. و در صورت اول تراضى شرط نيست. يعنى بعد از آنكه بنا به اين شد كه قيمتى را كه مستحق است بگيرد زياده از آن را نمىتواند مطالبه كند و بگويد من راضى نمىشوم.
به همان قيمتى كه در نفس الامر مستحقم. چون بنا به همان شده و قسرا، لازم آن مىافتد، كه به همان اكتفا كند.
و در آن صورت ديگر 1، مىتواند بگويد كه آن عين كه در ذمهء تو است كه بايد در گيلان تسليم كنى، به تو وا مىگذارم در عوض اين مبلغ. كه در اين صورت هر چند ظاهر شود كه اين قيمت مضاعف قيمت گيلان است، ديگر نمىتواند بايع استرداد كند. چون اين معامله جديدى است و بر وجه تراضى واقع شده، و آن بيع است و احكام بيع بر آن مترتب مىشود.
خواه احكام معاطاتى باشد، اگر صيغه خوانده نشده. و خواه بيع لزومى، هر گاه صيغه جارى شده. و جهالت قيمت گيلان، در اينجا مضر نيست. چون مبيع معين است. بلى، [بايد] قيمت جهالت نداشته باشد.
152 - سئوال - زيد متاعى مىفروشد به عمرو، به مبلغ ده تومان، از قرار عباسى شماخى به يك عباسى، به موعد معينى. و بعد از آن در حين نوشتن " تمسك " به او مىگويد كه " بنويس از قرار اشرفى، يا با جاقلو عددى شش هزار دينار ". و تمسك نوشته شود از اين قرار. آيا به مجرد همين، زيد مستحق عباسى است از آن قرار؟ يا اشرفى از اين قرار؟.
جواب: تعيين ثمن و مثمن، در بيع، شرط صحت آن است. و به هر چه معامله واقع شود مستحق همان است. و در اينجا مفروض اين است كه معامله بر عباسى واقع شده، و مجرد گفتن زيد كه چنين بنويس و نوشتن عمرو، موجب استحقاق اشرفى نمىشود. بلى اگر بگويد كه عباسىها كه من از تو طلب دارم بدل كن به اشرفى (يعنى در ذمهء خود قبول كن كه هر نرخى كه عباسى را بر مىدارند الحال به آن نرخى كه اشرفى را بر مىدارند به

1: يعنى در صورت دوم. توضيح: عبارت نسخه چنين است: و در آن صورت، ديگر نمىتواند بگويد...
(٢٣٩)
مفاتيح البحث: البيع (4)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 234 235 236 237 238 239 240 241 242 243 244 ... » »»
الفهرست