آنچه كه پس از اين مىخوانيد نشان مىدهد كه تا چه حد گفتههاى فوق بىپايه است:
شاهكارهاى علمى عمر!
1 - " عمر بن خطاب بن سويد مىگويد: اى ابا اميه! شايد تو پس از من زنده باشى، پس امام (خود) را اطاعت كن اگر چه برده اى حبشى باشد. اگر تو را زد، صبر كن و اگر انجام كارى را به تو دستور داد كه دينت را از بين مىبرد، بگو فرمان را مىشنوم و اطاعت مىكنم، خونم را مىدهم ولى دينم را نمىدهم "! (11) 2 - " فردى نزد عمر آمد و گفت: اى امير المؤمنين، اگر من جنب شوم و براى يك يا دو ماه به آب دسترسى نداشته باشم چه كنم؟ عمر گفت: اگر من باشم نماز نمىخوانم تا آب پيدا كنم. عمار ياسر در آن جا حاضر بود و به عمر تذكر داد كه پيامبر (ص) در چنين موضوعى امر به تيمم كردهاند... سپس عمار نحوه تيمم كردن را از زبان پيامبر نقل نمود. عمر گفت: اى عمار بترس از خدا! عمار ياسر گفت: اگر بخواهى ديگر اين حديث را از پيامبر نقل نمىكنم... ". (12) 3 - " عمر روزى بر منبر پيامبر رفت و مردم را از اين كه مهريه زنانشان را بيش از چهارصد درهم قرار دهند نهى كرد. پس از آن كه از منبر پايين آمد زنى [از او سؤال كرد: ما كتاب خدا را تبعيت كنيم يا حرفهاى تو را؟ عمر گفت: كتاب خدا را]. (13) زن به او گفت: تو مگر آنچه را كه در قرآن است نشنيده اى، خدا مىفرمايد: وآتيتم إحديهن قنطارا... (اگر مال بسيارى مهريه زنان خود قرار داديد چيزى از آن باز نگيريد س 4 / 20)، عمر وقتى اين سخن را شنيد گفت: كل الناس افقه من عمر (تمامى مردم از عمر فقيه - ترند) ". (14) آخرين عباراتى كه از عمر نقل گرديد، بارها با الفاظ گوناگون از عمر شنيده * (هامش) * (11) سنن بيهقى ج 8 / 159.
(12) مسند احمد بن حنبل ج 4 / 319، سنن ابى داود 1 / 53....
(13) حاشيه سنن ابن ماجه (تأليف سندى) ج 1 / 538.
(14) سيره عمر (تأليف ابن جوزى) ص 108، 109، تفسير ابن كثير ج 1 / 467، سنن بيهقى ج 7 / 233، حاشيه سنن ابن ماجه ج 1 / 583. در كتاب الغدير ج 6 / 95 - 99 مصادر اين واقعه به تفصيل درج شده است. (*)