مناسب نيست ". عجلونى نيز در كشف الخفاء اين حديث را ضعيف دانسته و مىگويد اكثر الفاظ آن سخيف وقبيح است ". (7) ما طى معرفى مجلدات بعدى از علم و سيره ابو بكر و عثمان و معاويه سخن خواهيم گفت، ولى از آن جائى كه درباره اعلميت عمر جعليات زياد است شايسته است در اينجا به وضعيت علمى عمر بن خطاب اشاره اى داشته باشيم.
حديث سازان حديثى با اين عبارت جعل كردهاند كه پيامبر (ص) فرموده:
" لو وضع علم عمر في كفة وعلم اهل الأرض في كفة لرحج علم عمر " (اگر علم عمر در يك كفه [ترازو] قرار گيرد و علم تمامى مردم روى زمين در كفه ديگر، علم عمر سنگينتر خواهد بود).
بطور كلى جعل اعلميت عمر بن خطاب (و يا ابو بكر) جهت توجيه غصب خلافت آنها صورت گرفت است، چرا كه تقديم مفضول بر افضل عقلا قبيح است و معقول نيست خليفه رسول خدا (ص) اعلم نباشد.
ابن حزم در كتاب الفصل كسانى را كه قائل به اعلميت على (ع) هستند دروغگو خوانده و مىگويد: " علمى كه عمر بن خطاب داشت چندين برابر علم على بود... ولذا قول اين جاهلان وقيح (كه قائل به اعلميت على مىباشد) باطل است و كسى كه در اين مسألة با ما مخالفت كند يا جاهل است يا بىحيائى است كه دروغگويى وجهلش آشكار مىباشد ". (8) همچنين قبيصة بن جابر مىگويد: " من در دين خدا فقيهى مانند عمر نديده ام ". (9) از متأخرين نيز موسى جار الله در " الوشيعه " مىگويد: " همه متفقند كه عمر افقه و اعلم صحابه زمانش بوده، و در سنت پيامبر و قرآن كريم از همه فقها داناتر است. عمر بن خطاب در تمام عمرش در كليه امور به قرآن و سنت عمل مىكرد و او بود كه سنت پيامبر را مىدانست و معانى قرآن را مىفهميد ". (10) * (هامش) * (7) كشف الخفاء ج 1 / 204.
(8) الفصل ج 4 / 138.
(9) تاريخ ابن عساكر ج 5 / 414.
(10) الوشيعه صفحه ن ط. (*)