چكيده انديشه‌ها (فارسي) - الدكتور محمد التيجاني - الصفحة ٥٠
دليلشان اين بود كه: " شما از پيامبر احاديثى نقل مىكنيد و در آن اختلاف مىورزيد و مردم پس از شما اختلافشان شديدتر خواهد شد " (1).
آنگاه دستور مىدادند كه به كتاب خدا - يعنى - قرآن مراجعه كنيد كه همان شما را كافى است، غافل از اينكه بسيارى از مسائل در قرآن به صورت كلى آمده و بيانش بر عهده پيامبر گذاشته شده است:
* (وأنزلنا إليك الذكر لتبين للناس ما نزل إليهم) * (2).
يعنى: " قرآن را براى تو فرستاديم تا آن را براى مردم بيان وآشكار نمائى ".
علت اين كار بسيار واضح است، چون نقل حديث از پيامبر (صلى الله عليه وآله) برابر است با نقل فضايل على (عليه السلام) و نصوص خلافتش، و رذايل دشمنان آن حضرت (3).
بشنويد: " امام " نسائى " - صاحب صحيح نسائى - پس از نوشتن كتاب " خصائص " در فضائل على (عليه السلام) وارد " شام " مىشود، مردم " شام " به او اعتراض مىكنند كه چرا فضائل " معاويه " را ياد آور نشدى؟ مىگويد: هيچ فضيلتى برايش جز دعاى پيامبر (صلى الله عليه وآله) بر او كه فرمود: خداوند هرگز شكمش را سير نكند اطلاع ندارم، آنها

(1) تذكرة الحفاظ، الطبقة الاولى، " ابوبكر " ص 2 و 3.
(2) سوره نحل آيه 44.
(3) از آگاهان بپرسيد، ج 1، ص 102 تا ص 109.
(٥٠)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 ... » »»