گيلانى " در بغداد و نيز ديدن آثار تمدن دوره " هارون " و " مأمون " به او جواب مثبت دادم.
در طول سفر به هنگام نماز او را جلو انداختم تا ببينم چگونه نماز مىخواند، آنگاه خودم دوباره بخوانم، ولى او طورى آرام نماز خواند و دعا نمود كه نظرم برگشت، تا آنجا كه خيال كردم پشت سر يكى از اصحاب با تقواى پيامبر (صلى الله عليه وآله) نماز خواندم، بعد از نماز آنقدر دعا كرد و بر پيامبر و آلش درود فرستاد و اشك ريخت كه من تاكنون مانند آن را نديده بودم.
به سوى " عراق " از " لبنان " به " دمشق " و از آنجا به سوى " بغداد " حركت كرديم، در آنجا به منزلش رفتيم، خانواده اش به گرمى از من استقبال و احوالپرسى كردند، در طول سفر عزت نفس و پارسائى و كرامتى را در او ديدم كه قبلا از كسى نديده بودم و احساس كردم كه در منزل خودم مىباشم.
دوستم از " عبدالقادر گيلانى " پرسيد، گفتم: او مىگويد:
" مردم همه هفت بار گرداگرد خانه طواف مىكنند اما خانه گرداگرد خيمه من طواف مىنمايد ".
شب را خوابيدم و صبح با هم به حرم " شيخ " رفتيم، دوان دوان وارد حرم شدم و خرسند از اين افتخار بر دوستان و فاميلهايم در تونس كه من به آن درجه از مقام و منزلت رسيده ام كه به بارگاه