چكيده انديشه‌ها (فارسي) - الدكتور محمد التيجاني - الصفحة ١٢٣
" حسن بصرى " نقل مىكند كه او گفت:
" چهار عمل " معاويه " طورى است كه اگر شخصى يكى از آنها را مرتكب شود برايش باعث هلاكت است:
- نخست استعمال شمشير او بر اين امت و تسلط بر حكومت بدون مشورت در حالى كه بقيه اصحاب كرام در امت حضور داشتند.
- دوم جانشين ساختن پسرش در حالى كه او باده گسار نعشه اى بود، ابريشم مىپوشيد و طنبور مىنواخت.
- سوم " زياد " را به خود نسبت داد در حالى كه پيامبر (صلى الله عليه وآله) مىفرمايد: فرزند متعلق به صاحب بستر است و براى زانى سنگ و كلوخ مىباشد (1).

(1) روزى " معاويه "... در حضور مردم به فرد ميگسارى به نام " ابو مريم سلولى " گفت:
به چه شهادت مىدهى؟ " ابو مريم " گفت: شهادت مىدهم كه " ابو سفيان " نزد من آمد و از من زن بد كاره اى را طلب كرد، به او گفتم: به جز " سميه " كسى نزد من نيست، گفت: او را بياور، اگر چه كثيف و آلوده است، من آن زن را آوردم و ميانشان خلوت كردم، پس از مدتى " سميه " از آنجا خارج شد در حالى كه......!! در اينجا " زياد " به او گفت: " ابا مريم " ساكت! تو قرار شد شاهد باشى، نه اينكه سرزنش كنى، آنگاه " معاويه " " زياد " را برادر خويش و فرزند پدرش " ابو سفيان " ناميد.
مىگويند " زياد " براى " عايشه " اين گونه نوشت: " من زياد بن أبى سفيان " و منظورش اين بود كه " عايشه " در پاسخ بنويسد: " الى زياد بن أبى سفيان " تا همين را دليل بر تأييد ادعايش قرار دهد اما " عايشه " در پاسخ نوشت: " من عايشه ام المؤمنين الى ابنها زياد " يعنى: " از عايشه ام المؤمنين به فرزند مادرش زياد "!!! (النصائح الكافيه لمن يتولى " معاوية " ص 1 - 80).
(١٢٣)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 118 119 120 121 122 123 124 125 126 127 128 ... » »»