از بنى اميه اند، و بعضى گفته اند: كه مراد صلحاء خلفايند وايشان بعد از آن، حسين بن عبد الله بن زبير وعمر بن عبد العزيز و پنج ديگر از بنى عباسند و اين دو توجيه در نهايت سخافت است زيرا كه همه خلفاى بنى اميه وبنى عباس در شقاوت و ضلالت و جهالت شبيه به يكديگر بودند مگر عمر بن عبد العزيز كه بعضى از اطوار حسنه داشت. پس در ميان اينها، بعضى را انتخاب كردن و بعضى را رد كردن بى وجه است. وايضا ظاهر همه احاديث، اتصال و استمرار خلافت ايشان است و بعضى صريح است كه تا روز قيامت مستمر خواهند بود، و در بعضى مذكور است " فإذا مضوا ماجت الارض بأهلها " يعنى چون امامان بروند زمين با اهلش به موج مىآيد و نظام عالم بر طرف مىشود و بعضى صريح است كه خلافت قريش تا روز قيامت باقى است. پس معلوم شد كه اين تأويلها فايده براى ايشان نمىكند و اين احاديث در اثبات مدعاى ما وافى و كافى اند. (22) اجمالا رواياتى كه از طريق شيعه و اهل سنت در اين زمينه وارد شده است فوق حد تواتر است. بنابراين دلالت آنها بر مطلوب، جاى هيچگونه شبهه و ترديد نيست.
علامه سيد هاشم بحراني در اين باب، كتابي نوشته است بنام " الانصاف في النص على الأئمة الاثنى عشر من آل محمد (صلى الله عليه وآله) الاشراف " كه در مقدمه آن مىفرمايد:
" چنين گويد: بنده نيازمند به درگاه خداى بى نياز هاشم بن سليمان بن اسماعيل بن عبد الجواد حسينى بحراني كه من در اين كتاب بيش از سيصد حديث آوردم كه مشتمل است بر نص به امامت امامان اطهار دوازده گانه كه از رجال شيعه و سنى با سند بجز نادرى كه مرسل است از مشايخ معتبر نقل شده است. و آنان در كتابهاى خود روايت كرده اند و زياده از آنچه كه نقل كرده ام از اين احاديث در اين باره يافتم، لكن به جهت رعايت اختصار از ذكر آنها خوددارى كردم و در همين مقدار كه آوردم براى عاقل رشيد، كفايت است " (23) و در اين كتاب، 326 حديث از كتب شيعه و 40 حديث نيز از طريق اهل