يعنى " احدى را با اهل بيت برابر مدان كه آنان شايسته سيادت و بزرگى هستند. ".
" دشمنى با ايشان موجب زيان و دوستيشان عبادت است. " و گرنه چگونه به تشيع ابن عربى قائل شويم در حالى كه او درباره اقطاب مىگويد: بعضى از آنها از نظر مقام، هم حايز خلافت ظاهرى و هم حايز خلافت باطنى بوده اند مانند ابو بكر و عمر و عثمان و على و حسن و معاوية بن يزيد و عمر بن عبد العزيز و متوكل. ج 2 ص 6 فتوحات (12) و نيز همين محيى الدين و مولوى است كه ايمان حضرت ابو طالب پدر امير المؤمنين (عليه السلام) را انكار مىكنند و اين با اصول و عقايد شيعه ابدا سازگار نيست و اجماع اهل بيت (عليهم السلام) بر ايمان حضرت ابو طالب است.
شيخ طبرسى در " مجمع البيان " ج 2 ص 287 مىگويد:
" اجماع اهل بيت بر ايمان ابو طالب است و اجماع ايشان حجت است زيرا ايشان يكى از دو دستاويز گرانقدر هستند كه پيامبر (صلى الله عليه وآله) امر فرموده است كه به اين دو تمسك كنيد كه اگر به اين دو تمسك كرديد گمراه نخواهيد شد. " مولوى در انكار اسلام ابو طالب گويد:
آن رسول پاكباز مجتبى * از پى آن تا رهاند مرو را گفتش اى عم يك شهادت تو بگو * تا كنم از حق شفاعت به هر تو گفت ليكن فاش گردد از سماع * كل سر جاوز الاثنين شاع مى بمانم در زبان اين عرب * پيش ايشان خوار گردم زين سبب (13) و محيى الدين نيز چنانچه او از نقل شده است، او نيز در فص لوطى (منسوب به لوط پيغمبر) از كتاب فصوص، صريحا اسلام ابو طالب را نفى نموده است.
فيض كاشانى، او را رسواى خدا و سرگردان شياطين و حيران در زمينه علوم قلمدادش مىكند. سخنانش را متناقض با هم و متناقض با عقل و مخالف شرع و احيانا سست تر از خانه عنكبوت و بالاخره موجب خنده كودكان و