حاصل شود آنچه لطف است درباره مكلفين پس چرا خداى تعالى دفع ظلم و اذيت از او ننمود كه محتاج به غيبت شود؟
جواب:
جواب از اين شبهه نيز داراى وجوهى است:
وجه اول: آنكه فرق است در ميان نبى و وصى نبى چه آنكه نبى مبلغ و مشرع احكام است و ممكن است كه گفته شود كه لطف واجب درباره مكلفين منوط به تبليغ و تشريع تكاليف است و بدون آن حجت الهيه بر خلق تمام نخواهد شد پس ما دامى كه تبليغ شريعت ننموده باشد بر خدا لازم است دفع ظلم ظالمين و منع ايشان از قتل او به خلاف وصى نبى كه غرض از نصب او مجرد حفظ تكاليف الهيه است كه اگر عباد الله رجوع با و نمايند او حافظ ايشان شود پس از بيان و تبليغ نبى و تماميت حجت بر ايشان از جهت تشريح احكام حال وصى حال نبى خواهد بود. بعد از تشريح و تبليغ احكام كه اگر امت بخواهند تضييع آن احكام نمايند و گوش به سخنان او ندهند و طغيان و تمرد ورزند در نافرمانى او و او را اذيت نمايند از ضرب و شتم و قتل در اين صورت لازم نخواهد بود حفظ آن نبى بالقهر والغلبة، بسا باشد كه تحمل مشاق و ضرر بر نفس از ضرب و شتم قتل موجب مضاعف شدن اجر و ثواب است و سبب تقريب اوست به سوى خدا و نيل ايشان است به سعادت شهادت و از اين جهت بود كه كثيرى از انبياء به جهت ظلم ظالمين مانند ائمه فائز شدند به درجه رفيعه شهادت، پس واضح شد فرق بين نبى و وصى نبى قبل از تبليغ و تشريح احكام نه بعد از تبليغ و اگر فرض شود امر شريعت به قسمى از بين برداشته شود كه حال مردم در محو شدن آثار شريعت در ميان ايشان مانند حال ايشان قبل از تبليغ و قبل از بعثت نبى كه عهد جاهليت بتمامه عود نمايد مىگوئيم در اين صورت بر خدا لازم است دفع و منع نمايد ظلم ظالمين را از امام و خليفه و وجود مبارك او را ظاهر سازد و اعوان و انصار او را تقويت نمايد تا اقامه نمايد با عباء خلافت و امامت و حدود الهيه و