وجه اول: آنكه شبهه منتقض است به غيبت ساير انبياء و حجج الله تعالى مانند موسى بن عمران وخضر والياس و عيسى ودانيال (عليهم السلام) كه همين شبهه در حق ايشان بعينه جاريست و آنچه مخالفين در جواب شبهه مذكوه بالنسبه به غيبت انبياء مىگويند همين بعينه جواب طايفه امامية خواهد بود در غيبت امام عصر (عجل الله تعالى فرجه).
وجه دوم: آنكه با برهان عقل و شرع ثابت كرديم ولادت و حيات و عصمت و امامت و خلافت امام عصر (عجل الله تعالى فرجه) را و مخفى بودن سر و حكمت غيبت او و غايب بودن او از انظار ما مضر به حال ما نخواهد بود چه آنكه غيبت آن بزرگوار به امر الهى است و حكمت الهيه اقتضاء آن نموده كه غايب از انظار باشد پس بر مخالف است كه اولا گفتگو نمايد در حكيم بودن خداى تعالى و ثانيا در عصمت و طهارت آن سيد ابرار و بعد از ثبوت وتحقق اين دو مطلب ديگر جاى سخن و گفتگو باقى نخواهد بود.
وجه سيم: آنكه سبب غيبت حضرت حجت (عليه السلام) خوف آن سرور بود بر نفس مقدس خود كه اعادى دين و دشمنان او از فسقه و سلاطين جبابره زمان او در مقام قتل نفس مقدسه او بودند وليلا ونهارا تفحص و تجسسى از حال او مىنمودند زيرا كه بتواتر بر همه فرق معلوم شده بود باخبار رسول خدا (صلى الله عليه وآله) و آباء طاهرين (عليهم السلام) او كه آن نور الهى ظاهر مىشود و پر مىكند زمين را از عدل و داد بعد از آنكه پر شده باشد از ظلم و جور و آنكه دولت حقه او مضمحل مىنمايد همه دول را و باطل مىكند جميع مذاهب و ملل باطله را. لهذا همه دول و مذاهب و ملل داعى قاهره داشتند بر اهلاك نفس مقدسه و اطفاء نور وجود مبارك او و از اين جهت بود كه بعد از وفات حضرت امام حسن عسكرى (عليه السلام) سلاطين جور زمان او در مدت بسيارى در تفحص حال او بودند در خانه ها و سردابها و منازل خفيه گردش مىكردند و جاريه [اى] كه از حضرت امام حسن عسكرى (عليه السلام) گمان حمل داشتند مدت دو سال در حبس خود نگاه داشتند تا استكشاف حال او