خمس وزكوة برسيدى باشد وبه سيد فقير بدهد كه بايد تعيين كند كه از كدام است وهم چنين اگر زكوة وكفاره بر كسى باشد بايد تعيين كند بلكه هم چنين اگر زكوة مال وزكوة فطره بر او باشد كه بايد تعيين كند بنا بر احوط بخلاف آنكه يك حق بيشتر بر او نباشد كه كافى است دادن بقصد مافى الذمه هر چند نداند از چه نوعي است بلكه باتعدد حقوق تعيين اجمالى كافى است بانكه قصد كند اول حقى كه بر او واجب شده مثلا وقصد وجوب وندب در آن معتبر نيست چنانچه معتبر نيست قصد جنسى كه زكوة از آن خارج مىشود از انعام است يا غلات يا نقدين بدون فرق ميان آنكه از يك جابر او واجب شده باشد يا جاهاى متعدد بلكه بدون فرق ميان آنكه از يك نوع بر او واجب باشد يا متعدد مثل آنكه چهل گوسفند داشته باشد وپنج شتر كه براى هر كدام يك گوسفند بايد بدهد يا آنكه پول طلا يا نقره بمقدار نصاب نزد او باشد وانعام نيز باشد كه واجب نيست وقت دادن زكوة قصد يكى از آنها كند چه آنچه مىدهد از جنس يك كدام از زكوة ها كه بر او است باشد يا نه وكفايت مىكند از آن بقصد زكوة بلكه اگر دو مال دارد متساوى يا مختلف هر دوحاضر باشد نزد او يا غايب باشد يا يكي حاضر وديگرى غايب وزكوة يك كدام را بدون تعيين بدهد كافى است وبعد از آن مىتواند معين كند واگر بقصد هر دو بدهد زكوة قسمت مىشود بر دو مال بلكه اگر قصد هيچ كدام نكند بلكه بقصد زكوة مطلق بدهد نيز تقسيم بر دو مال قوت دارد (مسألة 1) اشكالى نيست در آنكه جايز است براى مالك وكيل كند ديگرى را در دادن زكوة چنانچه بي اشكال توكيل در رسانيدن زكوة بفقير جايز است ودر اول بايد وكيل وقت دادن بفقير نيت زكوة كند از جانب موكل واحوط آن است كه موكل نيز وقت دادن بوكيل نيت كند ودردويم بايد مالك وقت دادن بوكيل نيت زكوة كند واحوط آن است كه نيت خود را مستمر بدارد تا وقتيكه وكيل بفقير برساند (مسألة 2) هر گاه مالك يا وكيل او زكوة را بدون نيت قربت بفقير دادند مىتواند بعد از رسيدن مال بفقير قصد قربت كند هر چند مدتي گذشته باشد بشرط آنكه عين مال نزد فقير باقي باشد يا آنكه تلف كرده باشد با ضمان او مثل ساير ديون واگر تلف كرده بدون ضمان جائي براى نيت باقي نمانده (مسألة 3) جايز است دادن زكوة بفقيه بعنوان آنكه وكيل او باشد در اداء زكوة چنانكه جايز است كه بدهد بعنوان آنكه وكيل باشد در ايصال بفقير وجايز است كه بدهد بعنوان آنكه ولى فقراء است پس در اول فقيه بايد وكالة وقت دادن بفقير قصد
(٤٢)