و اما ثالثا: پس ظاهر سؤال راجع مىشود به جهالت در تعلق خمس به مال، زيرا كه شايد آن نقصانها از آن باب باشد كه جبر آن بايد به ربح شود و به سبب جهالت، تعلق خمس بر او، معلوم نيست و در اين صورت كه بنا بر اصل برائت، چيزى نيست، پس دليلى بر لزوم مصالحه نخواهد بود، مگر اينكه فرض سؤال در جايى بشود كه في الجمله علم به تعلق خمس دارد، اما قدر آن مجهول است، چنان كه ظاهر كلام آن عالم هم بايد به اين محمول شود.
384: سؤال: جمعى از سادات، مشهور به سيادت مىباشند در بلدى، از اهل بلد يا از غربا كه مدتى ماندهاند و اشتهار به سيادت هم رسانيدهاند كه مىشنويم از جمعى از مسلمين و مؤمنين كه ايشان را به سيادت خطاب مىكنند و بعضى از آنها هم نوشته از جناب ملا زمان (1) دارند يا ساير مجتهدين و موثقين، آيا به مجرد شهرت موجبه ظن، حق سادات را مىتوان داد و به مجرد نوشته ملا زمان كه مأمون از تزوير است اكتفا كنيم يا نه؟ چه ثبوت سيادت ايشان به بينه عادله يا استفاضه مفيده علم، نهايت صعوبت دارد.
جواب: اظهر در نزد حقير اين است كه ادعاى سيادت مسموع باشد. خصوصا به ضميمه قراين وظن صدق، مانند دعوى فقر، بنا بر حمل قول مسلم بر صدق، و در كلام علما در نظر نيست كه متعرض اين مسئله باشند، و اشكال در اين كه اين از بابت اثبات نسب است كه در آن، شهادت عدلين يا استفاضه معتبره شرط است، گمانم اين است كه بجا نباشد، چون ظاهر آن كلام، وجود مزاحم بالفعل يا بالقوه است كه محتاج مىشود به مرافعه و اثبات از براى ميراث و امثال آن و چون خمس حق جهتى است از جهات عامه و شخص خاصى مزاحم نمىشود كه محتاج به اثبات باشد چنان كه فقيرى ديگر هم مزاحم ادعاى فقيرى ديگر نمىتواند شد. و به هر حال احوط ملاحظه ثبوت نسب به عدلين يا