مبارزه با اصل ميكروب يعنى بطورى كه از هر نوع آن صرفنظر شود مقدور بشر نيست، زيرا ميكروب يعنى موجود زير ذره بينى، واين معنى بقدرى وسيع است كه موجودات خيلى بزرگ را هم شامل مىشود، چه بسيارى از موجودات بزرگ از همان حيوانات ريز ذره بينى تشكيل يافتهاند. اگر روزى برسد كه بشر بتواند تمام حيوانات ريز را از بين ببرد، تيشه بريشه هستى خود وخيلى از موجودات زده است! چون مايه حيات وتغذيه او وغير او همان حيوانات ريز مىباشند.
مبارزه عمومى با ميكرب، جنگيدن با ناموس بزرگ طبيعت است. اصل مبارزه از نواميس ضرورى وحتمى خلقت است، ميدان تنازع بقاء بمعناى درست خود، همان صحنه ايست كه موجودات براى جنگيدن با هم تشكيل ميدهند. هستى وحيات هر موجود بسته بآنست كه برضد خود غلبه كرده واو را از پاى درآورد. حيات يعنى حركت، حركت يعنى مبارزه، مبارزه يعنى جنگ ميان دوضد. پس وجود ميكربهاى مضر بمقتضاى اصل وناموس مبارزه لازمست. اگر نباشد ميكربهاى مفيد صحنه را از حريف خالى ديده آرام مىنشينند ومعلومست در صورتيكه وجود آدميزاد، (بلكه هر موجود زنده) ميدان تاخت وتاز ميكرب ها نباشد فعاليت حياتى نابود مىشود.
مثلا جهاز هاضمه چرا كار مىكند. معده كه از غذا پرشد چرا بفعاليت مىافتد چون ورود هوا وغذا كه هر دو بيگانه هستند آنها را بزحمت انداخته، مىخواهند از محيط خويش برانند، در نتيجه فعاليت ومبارزه كه ريشه حيات است صورت مىگيرد.
فرض كنيد دو نفر در مدت يك هفته تحت پذيرائى شما قرا بگيرند به يكى خوراكهاى معمولى (نان وگوشت وبرنج وغيره) بدهيد وبديگرى عصارهء بهترين غذاها را (چيزهائى كه جويدن نخواهد) پس از يك هفته كداميك آدم حسابى هستند ومتوانند كار كنند و بار بردارند، معلوم است آنكس كه در خوردن دهان ودندان وجهاز ديگر خود را بكار انداخته است ولو اينكه بنان وسبزى خام قناعت كرده باشد او صاحب اراده وآدمى قوى وتوانا است وبعكس آن ديگرى كه خوابيده واز عصارهء بهترين غذاها وتزريقات مفيد استفاده كرده است، ناتوان وچون بيمارى بسترى خواهد بود. چرا چنين است، چون