مردم منقطع شد وملال برياران غالب آمد آنگاه زنى به آمد طبق برنج وشيرينى برسر وگفت كه نذر كرده بودم كه اگر زوج من بيايد همان ساعت اين طعام پخته به نشينند گان دركاه مخدوم الله ديا رسانم درين وقت آمد ايفاى نذر كردم وآرزو كردم كه كسى آنجا ياشد تا تناول كند.
بمزار فائض الانوار حضرت خواجه معين الدين چشتى (1) قدس سره متوجه مى بودند وازان جناب دلربايها يافتند فيضها گرفتند استماع افتاد كه خانگيان ايشان بسبب كسلى كه عارض مير ابو العلا شده بود بآن مزاريك روپيه ويك چادر نياز فرستاده بودند حضرت امير را اطلاع نه بود روزى بآن مزار متوجه بودند كه از درون ندا آمد كه اين قدر از خانهء شما نياز آمده است وبراى صحت فرزند شما وخواهش فرزند وديگر التماس كرده اند وآن ملتمس مبذول است.
شاه عبد العزيز في تحفهء اثنا عشريه مى گويد كه معنى امامت كه در اولاد حضرت امير باقى مانده ويكى مرد ديكرى را وصى آن مى ساخت همين قطبيت ارشاد ومنبعيت فيض ولايت بود ولهذا الزام اين امر كافهء خلائق از ائمهء اطهار براى هر مردى مروى نه شده بلكه ياران چيده ومصاحبان برگزيده ء خودرا بآن فيض خاص مشرف مى ساختند وهريكى را بقدر استعداد باين دولت مى نواختند.
ونيز ازين سبب كه حضرت امير وذريت طاهره ء اورا تمام امت بر مثال پيران ومرمشدان مى پرستند وامور تكوينيه را وا بسته بايشان ميدانند وفاتحه ودرود وصدقات ونذر ومنت بنام ايشان رائج ومعمول گرديده چنانچه با جميع اولياء الله همين معامله است ونام شيخين را درين مقدمات كسى بر زبان نمى آرد در فاتحه ودر ود ومنت ونذر وعرس ومجلس كسى شريك نمى كند وامور تكوينيه را وابسته بايشان نمى داند گو معتقد كمال وفضيلت ايشان باشد بر مثال انبياء مثل حضرت ابراهيم عليه السلام وحضرت موسى عليه السلام وحضرت عيسى عليه السلام زيرا كه كمال ايشان مثل كمال انبياء مبنى بر كثرت تفضيل است وكمالات اولياء همه ناشى از وحدت وجمع غيبت اند پس اولياء را مرآت ملاحظهء فعل الهى بلكه صفات او تعالى مى توانند كرد وانبياء ووارثان كمالات ايشان را غير از علاقهء عبديت ورسالت وخادميت علاقهء ديگر