- " دو متعه در دوران رسول الله آزاد بودند، ولى من از آنها نهى مىكنم و كسى كه آنها را انجام دهد عقاب مىنمايم " (1).
جالب اينجاست كه فردى از " عبد الله بن عمر " در مورد متعه حج سؤال كرد، گفت: حلال است.
سؤال كننده گفت: ولى پدرت از آن نهى كرده است.
" فرزند عمر " پاسخ داد: اگر مطلبى را پدرم نهى كند ولى پيامبر (صلى الله عليه وآله و سلم) آن را نپذيرد، من فرمان پدرم را پيروى كنم يا فرمان پيامبر را؟
آن مرد گفت: بلكه فرمان پيامبر را (2).
5 - او نيز همچون خليفه اول از بازگو كردن احاديث پيامبر (صلى الله عليه وآله) جلوگيرى كرد، " قرظة بن كعب " مىگويد:
- " عمر " ما را به " كوفه " فرستاد، به هنگام مشايعت تا محلى به نام " صرار " آمد وگفت: مىدانيد چرا همراه شما آمدم؟ گفتيم:
لابد به خاطر اينكه صحابى مىباشيم، گفت: نه، بلكه مطلبى را مىخواهم با شما در ميان بگذارم، شما به سوى قومى فرستاده مىشويد كه نواى قرآن در سينه هاشان نوائى چون ديگ جوشان دارد، وقتى شما را ببينند، بسويتان گردن كشيده مىگويند:
اصحاب محمد آمده اند، پس هشيار باشيد كه از رسول الله كمتر